گاهی از یاد من میرود
که به یاد تو باشم
ای که یادم به یاد تو محتاج
هر دقیقه خودت را به یادم بیاور!
::
نه یک ماه
که عمری ترا تشنه بودم.
اجابت کن این دستها را.
::
دیروز
جز عکسهای یادگاری چیست
فردا
جز منظرههای بدون کادر؛
امروز:
قابی برای لحظههای ما.
::
به دریچه اتاق تو
خیره مانده است
آفتاب صبح.
::
سهم من، از تو
عطر بارانی که
در گرمای تابستان هدر میرفت.
::
و آیینه را ترک کردی
نه حرف خودت را
نه حرف مرا درک کردی.
::
فصلها تغییر خواهد کرد
عطر باران تو
در هر فصل طعم ویژهای دارد.
::
اندکی پیشتر بیا
تا ببینند گونههایت را
دستهایم ضعیفتر شدهاند.
::
شانههایت دم صبح
خنکایی دارد
که سر داغ مرا مرهم ازوست.