هایکوی مرگ: از هایکوسرایان ژاپنی. گردآوری: یوئل هافمن، ترجمه معصومه فخرایی، مشهد، انتشارات شاملو، 1391، 63 ص
..
بالشم را
نزدیکتر میآورم...
ماه تمام.
.
شعری است
بی چون و چرای مردمان
بادهای زمستانی.
.
تنم، بی استفاده
چون آخرین خرمالو
بر درخت.
.
کوکو
مرا به آنجا ببر
که ابرها میروند.
.
تندباد پاییزی ـ
درین جهان
دیگر کاری ندارم.
.
لاک پوک زنجره ـ
همان گونه که میآییم
باز میگردیم عریان.
.
بنگر بنگر
چگونه آب میشود برف بهاری
و من هنوز اینجا...
.
خنکا ـ
ناگاه درآب فرو میرود
یک مرغ دریایی.
.
تا امروز
وظیفهات را انجام دادی
مترسک پیر.
.
رؤیایی ناتمام ـ
کجا میروند
پروانهها.
.
قلممو را رها میکنم
زین پس سخن خواهم گفت
رو در رو با ماه.
.
مانند قطرههای شبنم
بر برگ نیلوفری
ناپدید شدن.
..
همه را شاید سودای آن باشد که هنگام رفتن، ردپایی از خود بجای بگذارند. بخصوص در سفر بی بازگشت مرگ. در شعر ژاپن سنت گفتن مرگسروده، سنتی دیرینه است. خانم فخرایی که از فعالان عرصه ترجمه هایکو است و پیش از این، مجموعهای از هایکوهای سانتوکا را با نام «آتش بر کوه» ترجمه کرده (که متأسفانه هنوز منتشر نشده)، ترجمه گزیدهای از شعرهای مرگ هایکوسرایان قدیم و جدید ژاپنی را در کتابی کم حجم عرضه داشته است. در هایکوهای ژاپنی، شبنم، افتادن برگ، باد زمستانی، نور ماه، آوای کوکو، فرو رفتن مرغ دریایی در آب، لاک پوک زنجره، آب شدن برف، سفر با زورق از جمله تصویرهای مرتبط با مرگ است. کوتاهی عمر شبنم و مرثیهسرایی فاخته در رباعی فارسی هم از نمادها و نشانههای مرگ است. هایکوهای انتخاب شده، بعضی عمیق و تکان دهنده، و تعدادی نیز معمولی و فاقد ژرفا و بینش شاعرانه است. یا لااقل در ترجمه اینگونه به نظر میرسد. ظاهراً شاعران ژاپنی در پذیرش واقعیت مرگ راحتتر از شاعران فارسی هستند. مفهوم مرگ در شعر ما اغلب با تلخی و دریغ همراه است و در رباعیات خیام، همچون فریادی است بر سر آفرینش. شک ندارم اگر مجموعهای از مرگسرودههای شاعران ما در قالب رباعی گرد آید، دفتری خواندنیتر خواهد بود.