تسبیح میسازم
از اسم زیبایت
هر صبح
نام ترا صد بار میبوسم.
::
دوستت داشتن
دست من نیست
تو میآیی
پا به پایت میآید.
::
جای شُکرش هست
مهربانی همچنان خون میدواند در رگ امّید
از تو ممنونم
از تو ای زیباترین پیوند من با عشق
هستیام را به نفسهای تو مدیونم.
::
بی تو
اسم تمام کوچههای شهر
دلتنگی است.
::
تمامیّ ِ امروزهایم
تویی!
::
هی... حواست چرا نیست؟
چشمهایی که داری
صبحگاه جهان است.
::
باز آ
با بوسه و لبخند
دنیا به زیبایی نیاز وافری دارد.
::
آموزگار من
باران پاییز است
وقتی که لبهای ترا
بی وقفه میبارم.
::
راز آن نگاه ساده چیست؟
که هنوز هم
دستپاچه میکند مرا.
::
باران که میزند
دلتنگی مرا
دشوار میکند.
::
موضوع من وقتی تو باشی
سر فصلهایم
با حرف بــ آغاز خواهد شد
با بوسه و باران
و با به نام تو
و با بهارم باش
وقتی الفبای من از لبهای تو سرچشمه میگیرد
دیگر بجز بــ هیچ حرفی نیست.