۱۰ تیر ۱۳۹۱ | ۶۶۹ | ۰

این مطلب در تاریخ شنبه, ۱۰ تیر,۱۳۹۱ در وبلاگ شیرین خسروی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

باشد برو بعد از تو هم من می توانم

سرشار از عشق و پراز شادی بمانم،

این اشک ها از شوق یک فصل جدید است

دارم تو را از چشم هایم می تکانم

حالا رهایم از تو می خواهم از امروز

قدر تمام لحظه هایم را بدانم

بیزار بودم از به امید تو بودن

اینکه تو مجبورم کنی شاعر بمانم

یادت می آیدحرف شیرینم تو بودی

مثل شکر حل می شدی در استکانم؟

دیدی چگونه روی لب هایم ترک خورد

شعری که می شد از ته قلبم بخوانم؟

باشد برو حالا که احساسی نداری

باشد برو بعد از تو هم من می توانم...


امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.