دلتنگي...

15 بهمن 1391 | 479 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 15 بهمن,1391 در وبلاگ محمدرضا تقی دخت ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

مانده‌ام در آرزوی شهر خود کاشان

شهرِ مسگرها و شاعرها و نقّاشان

کوچه‌هایِ تو به تو... وز کاهگل اندود

خانه‌‌های خشتیِ بگشوده درهاشان

شهرِ دختر‌های قالی‌بافِ پرآزرم

با گره‌هایی که خواهد بافت فرداشان(1)

شهرِ قالي‌های رنگارنگ بر گاری

تيمچه... با های‌وهویِ گنگِ فرّاشان(2)

شهرِ بازاری که مسگرهاش مي‌کوبند

تقّ و تق بر پاره‌های روز و شب‌هاشان

شهرِ بازاری که در هر سوش مشغول‌اند

خيلِ عطاران و بزّازان و کفاشان

شهرِ آب‌انبارهایِ چند دَه پلّه

وان نسيمی که مي‌آمد از سراپاشان(3)

شهرِ مسجدهایِ در هر کوچه‌اي پيدا

برقِ کاشی‌های آبی نقشِ هر جاشان

شهرِ ميراثی که باقي‌مانده از تاريخ

مردمانی زنده با تاريخ و رؤياشان

•         

شهرِ سردابِ خنک در ظهرِ شهريور

وآب  از  پاشويه بر آجرنما  پاشان(4)

شهرِ خوابِ دلنشين بر پشت‌بامِ شب

و آسماني که شبیه بوم نقاشان...

•         

سخت دلتنگ تو هستم کودکي‌هایم...

سخت دلتنگ تو هستم شهرِ من! کاشان....

                                                               محمدرضا تقی دخت

---------------------------------------------------- 

1ـ در کاشان قديم، قالي‌بافی يکی از مهم‌ترين ارکان اقتصاد سنتی خانواده‌ها بود. دختران، که معمولا چندان به تحصيلات عاليه گذاشته نمي‌شدند، از صبح تا شب، شغلِ شاغل‌شان نشستن بر دارِ قالي بود و گره‌بر گره زدن، تا بخشی از معاشِ خانواده و نيز جهيزيه خود را برای آینده‌اي که در راه بود، تامين‌کنند.

2ـ يکی از جلوه‌های ماندگار در خاطرات کودکی‌ام، گاری‌هایی است که قالی‌های رنگارنگ را بر آن مي‌گذاشتند و جابه‌جا مي‌کردند. اين جلوه، مکرر در اطراف بازار کاشان ديده‌ مي‌شد(شايد هنوز هم هست). مقصد اين گاري‌ها، تيمچه‌های فرش در بازار بود که تجار و دلالان فرش و خريداران آن و نيز خريداران مواد اوليه‌ي فرش، در آن حضوری دايمی داشتند و خود بازاری بود در دل بازار. 

3ـ برای آوردن آبِ خنک از آب‌انبارهاي سنتی، بايد چند دَه پله‌ را با شيبی ملايم به سمت مرکز زمين پايين مي‌رفتی و آب را بر مي‌داشتی و بالا مي‌آمدی؛ اما آنچه از سختی اين رفتن و آمدن مي‌کاست، هوای بسيار خنکی بود که در سراسر اين مسير وجود داشت ودليل آن، فاصله داشتن از سطح گرم زمين، رطوبت، سايه تمام‌وقت و آبی بود که از کاريز‌ها و قنات‌ها خنکي را در پشت مخزن اين آب‌انبارها جمع و به بيرون پمپاژ مي‌کرد.

4ـ سرداب در خانه‌های قديمی کاشان، زیرزمينِ خانه بود که از بالا، به بادگير پشت‌بام راه داشت و از پایین، در حاشيه‌ي سقف، پنجره‌هایی داشت که معمولا با آجرِ قزّاقی مربعي و رو به حياط خانه ساخته مي‌شد. معماری ساده و فنّي کوير، که باعث مي‌شد در گرمای شديد تابستان کاشان، اين سرداب‌ها، به واسطه گردش هوا و تهويه‌ي آن، خنکایِ فراوان و دوست‌داشتنی‌اي را ايجاد کنند و پناهگاه و استراحت‌گاهِ اين روزها باشند؛ کاری که پشت‌بام ها در شب تابستان انجام مي‌دادند و خوابگاه خنک اهل خانه بودند. حياط خانه‌ها را هم با همين آجرها فرش مي‌کردند و به آن آجرنماي حياط مي‌گفتند.آب‌پاشيدن از پاشويه‌ي حوضِ خانه‌ بر اين آجرنماها و پنجره‌های آجری سرداب‌ها، تفريحي دلچسب برای کودکان به شمار مي‌آمد و بادهای گرم تابستان را، به نسيمی خنک در سايه‌ي درختان انجير و انار، که معمولا هر خانه‌ای حداقل يک‌ يا دوتاي آن را داشت، تبديل  و به درون سرداب‌ها هدايت مي‌کرد.  
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.