۱
خوشا جانی در اشعارم بریزد
غمی در روح افکارم بریزد
یکی ای کاش شعری عاشقانه
درون خواب خودکارم بریزد!
۲
اسير پنجه تقديري اي دل
شبيه خواب بي تعبيري اي دل
اگر چه عاشقي جرم بزرگيست
ولي تو باز بي تقصيري اي دل!
۳
تو كه چشمي بهار انگيز داري!
دلي از آسمان لبريز داري!
تو كه در مهرباني شهره هستي
چرا از ديدنم پرهيز داري؟
۴
چه اندوه زلالي داري اي مرد!
چه شوق بي مثالي داري اي مرد!
درون چشمهايت آتش عشق...
چه عشق لايزالي داري اي مرد!