۲۰ شهریور ۱۳۸۸ | ۶۴۹ | ۰

این مطلب در تاریخ جمعه, ۲۰ شهریور,۱۳۸۸ در وبلاگ نیما فرقه ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

 

آری! آغاز دوست داشتن است   

   گرچـه پـایـان راه نـاپیداست           

          مـن به پـایـان دگـر نیندیشم                 

             کــه همیـن دوسـت داشتـن                       

                                           !.... زیباست                                                  

 

 

    !دو غزل به بهانه ی تمام روز هایی که نبودم  

 

 

 

دریـا همیشه سهم تـو،ماهـی بـرای مـن

دنیـا نخـواست غیر تـو راهـی بـرای من

 

در مـن نفس تو می کشی و راه می روی

چیزی نمـانـده از مـن واهـی بـرای مـن

 

تـو نیستـی و ثـانیــه هـاهـم بـدون تـو

هر لحظه می رود بـه تبـاهـی بـرای مـن

 

بیـن مـن و تـو فاصله ها کــوه می شوند

دنیـا چـه سـاخت از پـرکاهی برای من!؟

 

خوب است حال من فقط از مرگ بدترند

!ایـن خـواب ها بدون تو گاهی برای من

 

 

***

 

شاخه ی بید ی و با هر باد سـر،خـم می کنـی

سخت آوردم به دستـت سـاده تـرکــم مـی کنی

 

زندگی سخت ست اما زنده بودن سخت نیست

زنـده بـودن را چـرا از زنـدگـی کم می کنـی؟

 

این منم مـردی کـــه با هـر بـار از نـو دیـدنـت

حس و حـال تـازه ای در او فــراهـم می کنـی

 

گلـه ی آهـویـی و با چشـم هــــای وحشـی ات

در دل ایـن شیـر مستـاصـل شـده رم مـی کنی

 

از سر کفـرم به ایمـان می رسـم وقتـی کـه تـو

چشـم هــایت را دو شیطـان مجســـم می کنــی

 

استکـان هــــای نگـاهـم خستگــی در مـی کنند

   !چای را وقتی که از چشـم خودت دم می کنـی

 

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۳ با ۵ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.