روایتی از اندوه...

02 مهر 1391 | 423 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 02 مهر,1391 در وبلاگ زهرا شعبانی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

هفته ی دفاع مقدس گرامی باد

 

 

چشم وا کن که این شب تاریک، بی نگاهت سحر نخواهد شد

چشم وا کن که زندگی بی تو، بهتر از مرگ سر نخواهد شد!

 

کوله بار سفر به دوش تو و ، کوله بار غم ات به دوش من است

پای قسمت که در میان باشد، اشک من کارگر نخواهد شد

 

جنگ یک عمر در تو جریان داشت، جبهه یک عمر در تو مهمان بود!

ولی امشب از اینهمه اندوه، هیچکس باخبر نخواهد شد

 

تویی و ناله های غمگین ات، منم و گریه روی بالین ات

قرص هایت اثر نکرده ولی، آه من بی اثر نخواهد شد!

 

بارها بغض کردم و گفتم: این چه دردی ست در سرت داری؟

و تو هر بار زیر لب گفتی: عشق بی دردسر نخواهد شد!

 

هیچ فرقی ندارد از فردا، با من این شهر مهربان باشند

دست های نوازش مردم، که برایم پدر نخواهد شد!

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.