"سرود بلند انسان"

۰۴ اسفند ۱۳۸۷ | ۹۲۰ | ۰

این مطلب در تاریخ یکشنبه, ۰۴ اسفند,۱۳۸۷ در وبلاگ عالیه مهرابی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

 دل سروده ای است که نمی دانم می توان نام شعر را بر آن نهاد یا نه؟ اما دلتنگی های شاعری است که کلبه ی دلش را خانه تکانی کرده است و...

زِ هر شكوفه گلي دميده ، سلام باران به گل رسيده

دوباره گلدان كنار ايوان،  گرفته ميلاد نورسيده!

من اتفاقي شبيه سيبم،  اگر كه محجوب و دلفريبم

خدا به آغوش نا شكيبم،  چه عطر شيريني آفريده

پر از قيامم پر از قنوتم ، اگرچه من زاده ي هبوطم

صداي هر ناله ي سكوتم،  به سمت هفت آسمان وزيده

منم كه خمر سبوي تاكم،  منم كه معجون آب و خاكم

شرابم اما حلال و پاكم، كه نور حق بر تنم دميده

نه آفتابم نه ماه تابان، درخت صبرم در اين بيابان

كه دست بخشنده ي بهاران ، لباس بخت مرا بريده

زدام صياد غم جدايم، پرنده اي از قفس رهايم

كه آسمان روي شانه هايم ، غرور بال و پري كشيده

نه آفتابم نه ماه تابان، من آتشم در دل زمستان

منم سرود بلند انسان، حقيقتي در دل قصيده!

 

         

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.