نگاهی به دو مجموعه با عنوان:باریدن یا نباریدن-پدر من بازاریه
مجموعه ی ۲۴داستان کوتاه
نوشته ی : مهدی احمد پور
ناشر:اندیشه ی پویا-چاپ اول - زمستان ۱۳۹۱
***********************************************
نویسنده در مقدمه اظهار داشته است:تمام تلاش خود را کرده ام تا این داستانکهاتلنگری باشدبه
زندگی ماشینی و کم احساس حال حاضر ما.
شایدبه خودمان بیاییم و قدر یکدیگر را بدانیم.
نگاه او نگاهی تازه و چند و جهی ست به داستانهای عامیانه ی کهن که برخی را در کتب درسی قدیم خوانده ایم با موضوعاتی متفاوت که سعی در بیان ارتباطات اجتماعی و رفتارهای انسانی دارند.
در ادبیات منثور ژانر داستانک دارای جایگاهی قابل تامل است زیرا داستانک نگاهی عمیق اما کوتاه و دقیق به رویدادها دارد و تابع قوانین کلی داستان نویسی در ابعاد کوچکتر و فشرده تر است و حاصل تجربه های یک نویسنده ی مضمون یاب و نکته سنج که هر روز و هر لحظه به کشفهای تازه ای از روابط انسانی و اجتماعی می رسد.
در داستانک استفاده ی مو شکافانه و هوشمندانه از قابلیتهای داستانی هر رویداد و خلق فضاهای بکرو ایجاد دیدگاههای منطقی و قابل دفاع نشان دهنده ی هنر بی نظیر یک نویسنده است.
ادبیات داستانی با پشتوانه ی عظیمی از اسطوره های کهنسال امروزه با تحول و تکاپوی هنر مندان عرصه ای تاثیر گذار و خلاق را پدید آورده است.
در ادبیات منثور داستانک را می توان به نوعی با قالب تک بیت در ادبیات منظوم هم شان دانست که با زبان گویا و واقعه پرداز به شکلی دلنشین جوهره ی فشرده ی کلام را در کوتاه ترین زمان با کمترین کلمات به مخاطب عرضه می کند و صد البته با پر هیز از کلیشه سازی و کلی گویی و توجه به جز نگری به انتخاب موضوعات بظاهر ساده اما قابل پردازش به گونه ای که ایجاز مناسب و غنای معنوی آن معرف قلم توانمند مولف خواهد بود.
داستانک را می توان یک ژانر متفاوت دانست که نه واقعیت محض است و نه تخیل محض. اثری که ریشه و تنه دارد اما شاخ و برگهایش با حذف زواید.محدود .منسجم و قابل ارزیابی است.
مولف به تبع قدرت و مهارت خود به روایت اثری می پردازد و بستر موضوعی را با جملات مرتبط فراهم میسازد و شخصیت ها و عناصر را در هم می آمیزد اما بسط دهی و نتیجه گیری را به ذهن مخاطب میسپارد.
در داستانک.نو آوری در واژه ها.گوشنوازی عبارات.پرهیز از تصنع و تکلف و دقت در توصیفات و بر خورداری از عمق مورد توجه است تا تجارب تازه یا کهن به شکلی متفاوت بیان شود.باید از سطحی نگری و ساده انگاری پرهیز نمود و با قوت بخشی به مقطع و نتیجه ی داستان تلاش نمود تا اثر به یک حکایت عامیانه ی تمثیلی و تکراری تنزل پیدا نکند.
با دیدی کلی تر باید گفت:داستان هر داستان نویس آیینه ی فرهنگ و اندیشه ی اوست و در این دومجموعه نویسنده دست به کاری زده است که در اندیشه ی اغلب نویسندگان امروزی طراحی می شود اما در لحظات آفرینش استعداد بالقوه ی کلمات به فعلیت می رسند و نا خود آگاه متن از ایجاز و قالب داستانک فاصله می گیرد.
برجسته ترین نکته در این دو مجموعه توجه آگاهانه ی مولف به عنصر ایجاز است که با وجود تمام قابلیت های نثر در ادبیات داستانی کم رنگ جلوه کرده است.
پرداختن به موضوعات زنده . دقیق و جز نگر و نثر ساده اما روان و بی حاشیه ار محاسن دیگر این داستانکهاست که در باز نویسی و پردازش به روش استقرایی یعنی از جز به کل رسیدن جزییات زندگی را همراه با عواطف و احساسات و واقعیات پیش روی مخاطب قرار می دهند.
هرچند بخشی از این آثار فاقد تکنیکهای خاص روایی و مدرن امروزیست اما مولف توانسته است با توسل به سادگی از تکرار کلمات در امان بماند.
گویی با دور بینی در دست از لابلای آدمها و اشیا عبور کرده و هر حکایت و نکته و نقطه از جامعه را که قابل ارایه تشخیص داده به رشته ی تحریر در آورده است.
مولف این آثار با اصول داستان نویسی و شگردها و ترفندهای خلاقانه آگاه است اما دغدغه ای برای تعلیق و تایید ندارد و خواننده را در هول و ولای اثر غرق نمی کند. و با بهره گیری از رویدادهای تجربه شده که ملموس و عینی اند و پرهیز از شعار زدگی و صدور حکم مستقیم که از جاذبه ی متن می کاهد و به آن رنگ تکلف می بخشد آثار این دومجموعه را خواندنی تر کرده است نظیر داستان مراقب.
تلاش جهت ایجاد تقابل بین متون کهن و شرایط امروزین جامعه که شخصیت ها ی متفاوت را با عملکردهای مختلف به نمایش می گذارند و به نتایجی طنز آلود اما حقیقی می رسند و با نوعی دید انتقادی به بیان و رد معظلات زندگی مدرن امروزین می پردازند به خوبی هویداست - مثل داستان حسنک کجایی-
همچنین توجه به اصل غافلگیری مخاطب که از نکات پر کشش محسوب شده و می بایست هنر مندانه و تقریبا غیر قابل پیش بینی باشد.مثل اشکهای گوشه ی چشم-
و نیز انتخاب نام در خور که در عین تناسب با متن موضوع آن را بر ملا نسازد مثل رکب -
در این دو مجموعه مخاطب منتظر است با ایجاد شخصیتهای روشن و ملموس و با بهره وری از تفکری جاندار و نگاهی پخته و نافذ و همه سو نگر با جهان بینی و دیدگاه مولف آشنا تر شود اما برخی موضوعات به جهت نگاه تک بعدی و ساده به پردازش داستانی نرسیده و در حد یک طرح یا نکته باقی مانده اندمثل: اسب سیاه- چوپان دروغگو-دزد سوم........
پرداختن به حالت های ظاهری و گاه حتی شعار گونه از رفتارهای عادی مردم کوچه و بازار از عمق ماجرا و روی آوردن به جزییات ساده ی زندگی باید همراه پاسخ به ابهامات و تردیدها بوده و با منطق درونی صورت پذیرد.
و نیز پرهیز از ساده انگاری و سطحی نگری که اثر را از چهارچوب داستانی خارج کرده و به یک نکته یا لطیفه مبدل میسازد نظیر داستانک : گل.
معترفم که قلم مولف در بیان نکات دقیق تر و موثر تر تواناست و این نخستین قدمهای منتشر شده ی اوست که می بایست محکم تر و پویاتر گردد وچشم به راهم تازه های پر طراوت و دلنشینش را بخوانم.
برای این نویسنده ی ارجمند روزگاری بهاری و رو به تعالی آرزومندم.