اگر چه حال من این روزها گرفته،ولی...

02 اردیبهشت 1392 | 579 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 02 اردیبهشت,1392 در وبلاگ مریم پیله ور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 


*دلم همین جاده را می خواهد...همین خیابان را...

چشم ات که به گنبد وگلدسته اش بیفتد ناخودآگاه شیشه ی ماشین را می کشی پایین،

هوای عشق بهمشام ات برسد.

دلم همین جاده را می خواهد...این تنها سراشیبی ست که دلت را بالا می آورد،

نفسات را بالا می آورد!

آی امام رضا(ع)...

 

 

*سلام حضرت اردیبهشت،حال شما؟! / دوباره حل شده در خاطرم خیال شما

دوباره عاشق پرواز شد دلم،یعنی؛ / درآسمان غزل پر زده ست بال شما

شما چقدر بزرگ است اسم کوچکتان / تمام پنجره ها مانده اند لال شما

سلام حضرت اردیبهشت، دلتنگم / به رقص آمده بر سینه ام مدال شما

اگر چه حال من اینروزها گرفته،ولی / خدا نیاورد آن روز را که حال شما...

 

 

*...یکبار،آن وقت ها که خیلی کوچولو بودم از درختی بالا رفتم و از این سیب های سبز کال خوردم.

دلم باد کرد و عین طبل سفت شد،خیلی درد میکرد.مادر گفت اگر صبر میکردم تا سیبها برسند،مریض نمی شدم.

حالا هر وقت چیزی را از ته دل میخواهم،سعی میکنم حرف های او در مورد سیب کال یادم باشد.(بادبادک باز-خالد حسینی)

 

 

* -اتفاقآ تو با خیلی از دخترایی که میشناسم فرق داری!

   - تو خیلی دختر میشناسی؟!

   -حالا نه اینکه کامل بشناسم،بالاخره آدم می بینه دیگه تو جامعه...یه چیزی بگم خیالت راحتشه؟!

   - بگو؟!

   -آدم باید خیلی شانس بیاره با دختری مث تو زندگی کنه،خیــلی.../

    ...این و نگاه کن؛ تو مثل خواهرم هستیا!این عکس نامزدمه!یه ماه دیگه میخوایم ازدواج کنیم!!

    (اینجابدون من/پارساپیروزفر-نگارجواهریان)

 

 

* آه از این هزار و سیصد و نود و دوی دوست نــداشتنی...

 

 

*...

خورشید...ماه...زهره...عطارد...زحل...زمین...

نقاشیِ قشنگ خدا ؛مثلِ نقطه چین...

نقاشی ِ قشنگ خدا؛ چشم های تو !

یک جفت سنگ ِ یشم ،شبیه دو تا نگین

تشبیه و استعاره به وصفت نمی رسد

با "عشق" آفریده تو را رب العالمین

اردیبهشت عطر تو را مست کرده است

مرداد داغ مُهر تو ساییده بر جبین

من هیچ وقت،هیچ کسی را به غیر تو...

تو هیچ وقت،هیچ کسی را...فقط همین!

حتی اگر زمین و زمان در مقابل ات...

من شک نمی کنم به تو "اسطوره ی یقین"

اینقدر سر به زیر نباشی چه می شود؟!

قد راست کن ،بلندی ِ عشق مرا ببین!

_________________________________________________________

 

من بودم و تو بودی و اردیبهشت...من و تو و "مهتاب

خاتون"...ما بودیم و دوشنبه ی دوست داشتنی...ما و

بهانه ی "بودن" ام، پاتوق ِ همیشه  و؛عطر چایِ کنار شیرینی...

 

اصلآ همین که نمی شود نباشی خوب است !

عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز

 

_______________________________________________

 

 

درباره ی جریان تنفرم اشتباه می کنین...من از خیلیا متنفرنیستم.

ممکنه مدت کوتاهی ازشونمتنفربشم،مث تنفر از این پسره استرادلیتر که تو پنسی بود یا

اون یکیرابرت اکلی.

قبول دارم که گاهی ازشون متنفر می شدم،ولی تنفرم خیلی طول نمی کشید.

بعد یه مدت اگهنمی دیدمشون،اگه نمی اومدن تو اتاق، یا تو غذاخوری سر ِغذا نمیدیدمشون،دلم

براشون تنگمی شد.

جدی دلم براشون تنگ می شد.(ناتوردشت/سلینجر)

 

___________________________________________________________________

 

...رجب!

این ماه ِ عزیــــز...

ماه ِ برآورده شدن آرزوها...

 

__________________________________________________________________

 

باورم نمی شود فاصله ی من تا همان جاده...همان خیابان...همان گنبد و

گلدسته...همین چند ساعت باشد!

(شرمنده ی کامنت های موقتآ بی جواب)

 

 

 

 

 

 

 

 


* غزل های این پست را به خواست عزیزی که بیشتر از جان دوستش دارم آوردم،به زودی با جدیدترها بروز میشوم،

تا ببینم خدا چه میخواهد؟!...

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.