21 خرداد 1390 | 562 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 21 خرداد,1390 در وبلاگ رضا نیکوکار ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

دوستت دارم و هر لحظه تویی در نظرم...

 

مانند دو خورشید که بالای زمین است

چشم تو سفر کردنم از شک به یقین است

 

روشن شده شب های پریشانی شعرم

اینها همه از دولتی این دو نگین است

 

ای معنی هر واژه ی مبهم !، چه نیازی

با تو به لغتنامه ، به فرهنگ معین است

 

گهگاه اگر اخم تو چون تلخی زیتون

شیرینی لبخند تو شیرینی تین است

 

دیوانگی ام گل بکند رفتم از اینجا

با این دل بی حوصله که خانه نشین است

 

آتش بزن ای عشق ! همه زندگی ام را

آوارگی و در به دری بهتر از این است

 

من عکس تو را باز در آغوش گرفتم

چون برکه که با خاطره ی ماه عجین است

□□□

آری ، نرسیدیم به هم ، حیف... ولی نه

«تا بوده همین بوده و تا هست همین است!»

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.