گشتی
زده ام در خود و دیدار مبارک
دیدار
در این آینه بسیار مبارک
می
پوید و می پاید و در خویش روان است
پیدایش
این چشمۀ بیدار مبارک
می
گوید و خاموشم و یکپارچه گوشم
بر
ناطقه این جوشش گفتار مبارک
همراه
سفرهای جهان گستر خویشم
دیدار
میسر شد و این یار مبارک
پلکی
زد و عریان شدم از خویش به یک آن
آسان
شدن لحظۀ دشوار مبارک
می
بینم و می بیند و دیدار و چه دیدار
در
آینه در آینه تکرار مبارک
گشتی
زده ام در خود و برگشته ام از خویش
در باد ، پراکندن اسرار مبارک