شرمنده از تاخیر چند مدتی خودم و با سلام:

گرفت حال و هوای غروب بعد از تو
شدند مردم این شهر خوب بعد از تو
شدند خوب،ولی از میان آنها شد
نصیب مادر، یک تکه چوب بعد از تو
چه بد شد اینکه پس از سالها ندانستن
شناختیم همه را نیز خوب بعد از تو
تو نیستی که ببینی چگونه با لبخند
کشیده اند خدا را به چوب بعد از تو
شب است و سایه ی خونین ابر بر سر من
و گریه های زنی تا غروب بعد از تو