از من پذیرا باش شعری اتفاقی را
از بین انبوه قوافی یک اقاقی را
شاه خراسان!پای عشق و عاشقی بگذار
این بیت های در هم هندی عراقی را
بعد از تو آهوها پی صیّاد می گردند
دنیا ندیدست اینچنین سبک و سیاقی را
مستانگی ها را چگونه شرح باید داد
وقتی گرفتند از زبان شعر ساقی را
زاینده رودم در سرشتم ردّی از دریاست
تا کی بگریم سرنوشتی باتلاقی را
آقا به من فرصت ندادند این کبوترها
در نامه بنویسم تمام اشتیاقی را...
دیگر مرا تاب سرودن بیش از اینها
نیست
لطفا شما بنویس از این لحظه باقی را
آبان۱۳۸۶