برکه های آرامش ،خط سیر توفان شد
آمدی و خاکستر،شعله فروزان شد
صبح گرمی دل ها،شام سردی سرها
قحط پاره سنگ عقل ،عاشقی فراوان شد
دل گرفته این ها،دل سپرده آن ها
تا تو آمدی این ها،جمله آنی ازآن شد
درس غمزه ات راچون کاشف معما دید
شیخ مکتب اشراق، کودک دبستان شد
آمدی ،به سرآمد،دور آتش و زندان
نوبت عزیزی ها، نوبت گلستان شد
بی تو بال ها سنگین،باتو سنگ ها،پرواز
بی تو سهل، مشکل بود،باتو سخت ،آسان شد