از سر شوق آمدم آقا ، سلام!
عرض ارادت دارم یا امام !
چشم نهادم به عنایات تو
سایه ی تو بر سر ما، مستدام
بوی گلاب است به صحن تو یا ـ
عطر بهشت است مرا در مشام ؟
هر که دم ازعشق تو زد، بی گمان ـ
آتش دوزخ شده بر او حرام
آهوی وحشی دلم سالهاست
قصّه شنید از تو و گردیده رام
من کی ام؟آقا که شده آفتاب ـ
سجده کنان پیش تو هر صبح و شام
شاه که دیده ست که از روی مهر
روز و شبش را بدهد بارِ عام ؟
مدرسه ی عشق تورا لایقم؟
اذن بده، تا بشوم ثبت نام
قافیه ها باقی و من الکنم
مدح چگونه کنم از آن مقام
اشک مگر شوق من افشا کند
نیست چنین معجزه ای در کلام
بهمن نشاطي