اناالحق

01 مهر 1392 | 488 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 01 مهر,1392 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

آرامش ناب شب پر از غم شده بود

از جمع ستاره ها یکی کم شده بود

شب، روی زمین، جشن تولد، شادی

بیچاره ستاره ای که آدم شده بود



.....................................


 دوباره درد دلم را شکست و درمان شد

نگاه تب زده باران گرفت، آبان شد

تمام بی کسی ام را خدا خدا کردم

هجوم شک دلم رفت و شوق ایمان شد

دوباره بر سر دل زد تب حضورش را

شریر و وسوسه گر شد، فرشته شیطان شد

اناالحق از ته قلبش شکفت و آتش زد

خدا سرود و تب آتشش گلستان شد

برای شور دلم شوق پر زدن می ساخت

عروج عشق ندیده، نزول زندان شد

***

دوباره بر سر دل زد تب حضورش را

نگاه تب زده باران گرفت، آبان شد

 

 

بهار بهشت همیشه

 

 

او بود و زندگی و نبردی که بعد تو...

آتشفشان آن همه دردی که بعد تو...

با تو دلش بهار بهشت همیشه بود

با آن دل ظریف چه کردی که بعد تو...

پاییز می شود به تمنای مرگ برگ

پاییز برگ چهره ی زردی که بعد تو...

او بود و هفت کوچه ی دیگر به آسمان

از او چه ماند جز تن سردی که بعد تو...

###

او بود سهم خستگی و بی کسی و بعد...

می بست دل به دیدن مردی که بعد تو...



امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.