چون شد سخن از خاصیت
سهمیه بندی
هشدار که هنگام سخن
هیچ نخندی
این سهمیه بندی همه
جا موجب شادی ست
شادی ست که عکس العملی غیر ارادی ست
گاهی همۀ سهمیه یک
کاسۀ آش است
گاهی دو سه خرما وسط
نان لواش است
گاهی حلب روغن و گاهی
کره و ماست
گاهی نخود و قند و
شکر سهمیۀ ماست
گاهی که عدالت همه جا
ورد زبان است
سهمیه ، سهامی ست که
بی سود وزیان است
تو شادی و خندانی و
در دست سهامت
یک برگۀ بی سود وزیان
گشته به نامت
یک برگۀ دیگر به کف
نور دو دیده
با سهمیه اش شصت و سه
تا بنز خریده
هر کس که از این
طایفۀ بنز سوار است
شایستۀ تشویقی و
تخصیص دلار است
ای نور دو چشم ای تو
همه خدمت و اخلاص
نوش تو گوارای تو این
سهمیۀ خاص
تا کور شود هر که بخیل است عزیزم
چون در رگ تو خون
اصیل است عزیزم
در مدرسۀ خاص تو با سهمیه رفتی
با سهمیه دکتر شدی و
بورس گرفتی
با سهمیه رفتی به سفارت
به وزارت
با سهمیه بوده ست
همیشه سر و کارت
ای نور دودیده تو چه
خوبی! تو چه ماهی!
تو قانعی از سهمیه ات
بیش نخواهی
از سهمیه ات بیش طلب
کرده ای آیا
مانند طلبکاری یک عده
رعایا
گفتند: بگو مدرسه ها
پول نگیرند
فرزند رعیت را مفتی
بپذیرند
فرزند رعیت بشود دکتر
و استاد
فریاد از این حرص و
طلبکاری فریاد
خوب است بشر از طمع و
حرص هراسد
خوب است اگر سهمیه اش
را بشناسد