بمان مادر که غیر از تو کسی غم خوار مولا نیست
بمان هر چند میگویند عمر تو به دنیا نیست....
شبیه شمع در بادی و میسوزی و میسازی
حریف روشنایی های تو این شهر اما نیست
از آن روزی که دود تند هیزم کوچه را پر کرد
بمیرم آسمان چشم تو همواره بارانیست
میان ماندن و رفتن بیا امروز و فردا کن
بمان هر چند میگویند عمر گل به دنیا نیست