پنجرۀ نقد

01 مهر 1392 | 521 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 01 مهر,1392 در وبلاگ حمیدرضا حامدی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

سلام و بسیار سلام ، درود و فراوان درود خدمت همۀ  دوستان شاعر و دوستداران شعر و ادبیات گرانسنگ پارسی ، همانگونه که مستحضرید درمیان اهالی ادب رسم معمول آن است که ابتدا مجموعه ای ازیک شاعر به چاپ میرسد سپس منتقدین محترم نظرات کارشناسی خود را پیرامون آن اثر ادبی بازگو کرده وگاه درنشریات منعکس می کنند اما این بار بنده سیاق مذکور را تا حدی برهم زده و به نوعی پیش دستی کرده ام یعنی پیش از انتشار کتاب شعرم آن را دراختیار چند تن ازعزیزان شاعر وصاحب قلم قراردادم تا نقد ونظرات مشورتی و سازندۀ خود را قبل از چاپ سروده هایم اعلام کنند تا این راهنمایی ها را برای فعالیت های آتی خود مد نظر داشته باشم ضمن اینکه  تصمیم دارم حاصل بررسی های این بزرگواران را به مرور وبه تناوب درمعرض دید مخاطبین این وبلاگ قرارداده وبا سایر ارجمندان به اشتراک بگذارم. آنچه دراینجا می خوانید نقطه نظرات دوست گرامی وشاعرخوش قریحۀ همشهری، سرکارخانم سعادتمند است که علیرغم کسالتشان دراین زمینه نهایت همکاری را با من مبذول داشتند که پیش ازهرچیز برخود واجب میدانم مراتب امتنان، سپاس و قدردانی خویش را صمیمانه حضورشریفشان تقدیم دارم با آرزوی سلامتی عاجل و کامل ایشان، درادامه، می توانید نتیجۀ این هم اندیشی را ملاحظه فرمایید، این شاعرۀ عزیز با محبت همیشگی خود طی یادداشتی فروتنانه خطاب به بنده اینچنین مرقوم داشته اند؛

"انصافاً خواندن شعرهای شما برای من کلاس درس شاعرانه ای بود و بسیار آموختم . درباره ی زیبایی تک تک غزلها می توان صفحه ها نوشت ولی قلمم همیشه در اینگونه نوشتن میلنگد و حق مطلب را آنگونه که باید ادا نمی کند. کلیت شعرها را از چند لحاظ  برای آموختن بیشتر خودم واکاوی کرده ام."

1- طبیعت گرایی: شاعر به عناصر طبیعی اطراف خود نگاه دقیقی دارد و این نگاه گاه فقط توصیفهای زیبا به همراه دارد:

پیچ و تاب نرم جلبکهای مست مو بلند

جست و خیز شاد پولکهای چشمک زن در آب(استفاده از ترکیب پولکهای چشمک زن به جای ماهی ها خود ابتکار جالبی است)

و گاه از مرز توصیف می گذرد و شاعر در طبیعت گوشه ای از وجود خودش را میبیند:

بازتاب واژگون تابی از رنگین کمان

پیش چشم کودکی های هنوز من در آب

و گاهی شاعر با طبیعت یکی می شود:

چه شادمانه غمت موج میزند در من

ولی به آب مزن بی گدار در پاییز

یا: من صاعقه را تگرگ را زیسته ام/ ویرانی شاخ و برگ را زیسته ام

این طبیعت گرایی در ردیف بعضی غزلها هم خود نمایی می کند: درغزلهایی با ردیف: باران-پاییز- آب- سایه ها

2- از نظر واژگان: شاعر دایره ی واژگان وسیعی دارد و به راحتی میتواند از کلمات تازه استفاده کند بدون آنکه یکدستی کلامش به خطر بیفتد:

زخمی است گفته اند پزشکان بایستد / باید برای دوره ی درمان بایستد

3- استفاده از ردیفهای اسمی: به نظرم استفاده از چنین ردیف هایی نیازمند قدرت شاعرانه ی زیادی است . بعضی از این ردیفها کاملا تازگی دارند یا لااقل من تا به حال کارهایی اینگونه نخوانده ام.

فکر می کنم استفاده از ردیفهای تازه به خودی خود باعث خلق اندیشه و فضای تازه می شود.

مثلا ردیفهای: گره - سیاه - فانوس - آهسته

4- عاطفه: چون مجموعه از نظر محتوا شامل آثار متفاوتی است یعنی هم شعرهای ولایی هم دفاع مقدس وعاشقانه و هم اجتماعی را در بر می گیرد میتوانیم عاطفه ی شاعر را از دریچه های مختلفی به تماشا بنشینیم و می بینیم که شاعر توانسته به خوبی احساس خود را به خواننده انتقال دهد(که به نظر من مهمترین کار یک شعر خوب همین انتقال حس است که اگر شاعر در این کار موفق شود توانسته یک لحظه ی شاعرانه را تکثیر کند و گاه آن را برای قرنها بعد به یادگار بگذارد)

این مجموعه  تلفیقی از احساسات غم و شادی و اعتراض و ....شاعر است.

بیشتر ابیات در عین سادگی بسیارصمیمی و تاثیر گذارند:

مثلا: درشعرهای سراغ - قاصدک سوخته - کسی نگفت - وداع آخر- نگین های ارغوانی تمام ابیات چنین ویژگی ای دارند و به شدت خواننده را تحت تاثیر قرار می دهند.

یا درمطلع: بدون چکمه و چتری گشاده در باران/ دوباره راه می افتم پیاده درباران با اینکه ظاهرا شاعر دارد حالتی را توصیف می کند اما در نهاد هر کلمه حسی نهفته را به خواننده انتقال میدهد... بدون چکمه و چتر- باران - پیاده روی ....

یا: شما که مثل من از شور عشق لبریزید/نوشته اید که با یادم اشک میریزید/ نوشته اید که دوری برایتان سخت است/ و خسته از شب و از گریه های یکریزید

فکر می کنم نیازی به بیشتر گفتن نیست.

5- حفظ فضای شعر یا همان وحدت عمودی: ابیات درعین اینکه ماهیت مستقل دارند در خدمت کل شعر قرار دارند و در کنار هم فضای شعر را می سازند.

6- پایان بندی خوب: اکثر شعرها درپایان بندی به ذهن خواننده تلنگر می زند و گاه حتی خواننده را غافلگیر می کند:

مثلا: خیال حمله به ماه است در سرش حتی/ به روی شاخه پلنگی که در پتو رفته

یک روز زر نویس شود با خط درشت/ پشت شناسنامه ات ای کاش نام من

در روی دوست خیره مشو آه آینه/ دیگر نمی شود به تو هم اعتماد کرد

7- درمجموعه شعر هایی که اخیرا خوانده ام متوجه شدم بعضی شاعران به استفاده از یک وزن خاص تمایل بیشتری نشان می دهند و گاه حتی یک سوم مجموعه شان در یک وزن خاص سروده شده بود از نقاط قوت این مجموعه استفاده از وزن های متنوع است.

8- غیر از اینها این مجموعه نقاط قوت زیاد دیگری هم داردمثلا توجه به اسطوره ها- توجه به اتفاقات تاریخی- استفاده از اصطلاحاتی مثل: تو دست بالای دستی ای بهتر از بهترین ها

از ویژگی های برجسته ی دیگر شعرهای این مجموعه مضمون سازی است. شاعربه خوبی از عهده ی ساختن مضامین تازه بر می آید

9- خیلی بیشتر از اینها در باره ی نقاط قوت شعرهایتان میتوان نوشت. درحقیقت باید هر شعر جداگانه بررسی شود که در توان من نیست.

10- به قول استاد گرمارودی بعضی وقتها منتقدان در شعرها شپش جوری می کنند و آنقدر می گردند تا بالاخره دستاویز کوچکی پیدا کنند برای ایرادگیری

در غزل اول که انصافا غزل محکم و منسجم و بسیار خوبی است:

*زند به روی زمین گام جان آگاهی :احساس می کنم جدا کردن فعل گام زند و آوردن کلمه "زند"اول مصراع از زیبایی موسیقایی  بیت کاسته است اگر میشد کلمه"گام میزند"را بیاورید تاثیر حسی و موسیقی بیشتری داشت به خصوص که در بیت بعد از فعل"میگذرد "استفاده کرده اید.

*شبیه عینک دودی تو دلم مانده است/ بدون مصرف و بی استفاده درباران

با وجود تصویر تازه در این بیت(کل فضای این شعر به نرمی باران است. موسیقی روانی دارد )مجبور هستیم کلمه ی"دودی" را مشدد بخوانیم که روانی بیت را به هم میزند.

*درهمین غزل استفاده از "ز"به جای" از" به نظرم از روانی موسیقی کاسته.

*اعتقاد دارم به کار بردن "من را" باز از لحاظ موسیقایی قشنگ نیست. در کارهای خودم هم چند جا به ناچار استفاده کرده ام. در کارهای شما هم دیدم. البته انگار بعضی وقتها گریزی نیست...

*زبان شعرها خیلی منسجم و محکم است. مضامین هم امروزی هستند اما بعضی جاها استفاده از کلمات مخفف مثل: نگه ، حس خوبی ایجاد نمی کنند.

*در بیت آخر شعر لحظه ی دیدار هم احساس من این است که قافیه ی"به مرور"از شدت انتظار شاعر کم کرده یعنی من انتظار قافیه ای با ضربه ی بیشتر داشتم.

* شعر با ردیف"موسیقی و شعر" نسبت به شعرهای دیگر این مجموعه انتزاعی تر است. بیشتر شعرها کاملا عینی و قابل لمس هستند ولی این شعر کمتر برایم دلنشین بود.

*در شعر"جنون مزمن" در مصراع: با زاغ چشم خود خبر از ماجرا بده. گرچه برای بیان سیاهی چشم معشوق کلمه ی زاغ آمده ولی بار منفی این کلمه به حدی است که به نظرم چهره ی معشوق را کمی از زیبایی انداخته است.

امیدوارم جسارتم را در بیان این چند نکته ببخشید. قطعاً خودتان بهتر ازمن واقفید که ایراداتی که عنوان کردم بیشتر جنبۀ حسی دارند تا علمی وچه بسا دیگران این نکات را ایرادی ندانند.

این هم لینک وبلاگ شاعرۀ گرانقدر سرکارخانم اعظم سعادتمند با عنوان

"رقصان با گلّه های پروانه"

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.