دلم بود و به غیر تو نخواستن
چشم بود و به غیر تو ندیدن
طواف کعبه بودو دل سپردن
طواف کعبه بود و دل بریدن
حالا دنیا یه اسماعیل عاشق
که قلبش می زنه تو سینه پرپر
که بی تاب پریدن از قفس هاس
پیش بی تابی چشمای هاجر
طنین زمزم خورشیدی تو
می پیچه تو شب هستی دوباره
دلا مهتابی شور و شکفتن
چشا بارونی صبح و ستاره
دلم بود و به غیر تو نخواستن
چشم بود و به غیر تو ندیدن
طواف کعبه بودو دل سپردن
طواف کعبه بود و دل بریدن
منو تو آتش عشقت بسوزون
بسوزونو منو بی طاقتم کن
بذا قربونی شم تو عید قربان
به میلاد دوباره دعوتم کن