چه بگذری و بیایی
چه رد شوی، بروی
تمام پنجـرهها نه! تمام منظـرهها
حواسْ پرت ِ تو اند.
::
از صبح بی آغاز
تا شام بی پایان
روح رهای من
با «دوستت دارم» گره خورده ست.
::
گلویت را
برای رودها خواندم
نه دیگر طعم باران را
نه دیگر یاد دریا را...
::
لق میخورَد
اوقات من ، بی تو.
::
چه باران ببارد
چه باران نبارد
من و چشمهایت...
::
تگرگ یا باران
غنیمت است زمین را
همین که میباری.
::
اولین بار ِ هر چیز
بهـتـرین است
عشق اما همیشه...
::
نه حتّا باد
در زلف تمام کوچههای شهر
نه حتّا عطر
بر دوش تمام بادهای مست...
فقط عطری که از سمت تو میآید.