دیوانه شد لیلای قلبم در نگاه تو
باید بیاید قلب مجنونم به راه تو
یوسف شدم تا تو زلیخای دلم باشی
این بار هم باید بیفتم من به چاه تو
شوق نگاهم مات شد در کیش چشمانت
چشمان من شد بار سنگین گناه تو
فیل و وزیر و اسب و رخ از صحنه بیرون رفت
وَ من شدم در صفحه ی شطرنج شاه تو
***
آبی است چشمانت، ولی هر بار کم آورد
چشم سیاهم در شب قلب سیاه تو