شمعی ام از عشق تو افروخته
سوخته ام سوخته ام سوخته
مست توام مست توام یا علی
گم شده در هست توام یا علی
کوک شده کودکی ام با علی
هق هق تنبور دلم یا علی
روز ازل کادمی انگیختند
عشق علی در رگ من ریختند
شهر مرا عشق علی مات کرد
صحنۀ رندان خرابات کرد
مظهر الله تویی یا علی
راهی ام و راه تویی یا علی
هدهد مجروحم و مرهم تویی
تشنۀ بی تابم و زمزم تویی
دیدم و در دیده که تردید نیست
غیر تو در وادی توحید نیست
قهر تو شد دوزخ و مهرت بهشت
کیستی ای مرد قیامت سرشت
مشرب حق را تو به
حق زیستی
چیست حقیقت ؟ تو اگر نیستی
ای خم ابروی تو قوس صعود
چشم تو آیینۀ غیب و شهود
جان پرستنده ، پرستیدنی
نیست به جز دیدۀ تو دیدنی
دید حق از دیدۀ تو خویش را
چشم تو معبد شده هر کیش را
نور تویی ، شمس و قمر چیستند
خود تویی و هر چه دگر نیستند