ادامه لغزشگاه چهاردهم

10 آبان 1392 | 377 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 10 آبان,1392 در وبلاگ سیدمهدی حسینی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

سوال مهم:

چرا اين نوع بيان فراگير شده است و هركسي مي تواند از آن تقليد كند؟

پاسخ روشن است! نوگرايي سطحي، برخورد ساده انديشانه با زبان و از همه مهم تر، فقدان انديشه باعث مي شود ديدگاه شاعر به شعر و نگرش او به زبان به انحطاط افتد و هر جمله ي موزون، احساسي و عوام پسند را شعر بنامد و به توليد انبوه از آن بپردازد! و سپس همين اتفاق ناميمون در ذهن مخاطب نيز مي افتد؛ يعني او نيز هر جمله اي كه موزون بود و اندكي احساسي بود و براحتي آن را مي فهميد، شعر بپندارد و شاعر آن را صميمي سرا(!) بپندارد با شعرهايي چون آب روان!

به اين نمونه ها بنگريد تا باورتان شود هركسي با اندك تجربه شعرخواني و بعد از خواندن اين نمونه ها به اين باور مي رسد كه اگر اين ها « شعر»  است من هم مي توان شعر بگويم! و چرا نگويم؟

-  زخم شما كه خوب نشد خاک بر سرم!

این گریه ­ها چقدر برای شما کم است

ـ بی­ تو سرودیم آن­چه باید می­سرودیم

يعنی درآوردیم بابای غزل را (!)

ـ از خاک چشمانش گیاه هرز روئید

ای خاک عالم بر سرت ای شهر ولگرد

ـ برای ما در این دنیای تاریک

خدایی(!) غیر هیأت جا نباشد

-   دلم مي خواست تا مولاي خوبم

برايم تربت مادر بياري

-  نمي دانم چرا يكدفعه اي(!) حالم دگرگون شد

تمام آبرويم ناگهان از چشم بيرون شد

-         ذهنش پر از هياهو در فكر چاره راهي(!)

تا با خودش بيارد آبي براي ماهي

-         هم جمع اضدادي و هم جمع نقيضين

هرچند بانويي ولي آقاتريني!

-         هركه از چشم تو افتاد محلش ندهند(!)

عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

-         پيغمبر از صداي شما جان گرفته است

جان پرور است گفتن بابايي شما!

-    گفتي بلند شو به سوي مسجدت برو

اين گونه كه نمي روم اول شما بخند!

باشد قبول، رو زدن من قبول نيست(!)

حداقل به خاطر اين بچه ها بخند

-  عباس آن كه بايد امير سپه شود

تا لشكر عدو همه هول و ولا(؟) كنند

-  عجيب نيست كه همتاي شاه مرداني

كدام زن به دو عالم به بامرامي(!) نوست

-    مي نوشم از جام تو يارب مي، زيادي(!)

زيرا كه امشب غرق نوري شاد شادي!

در كدام يك از نمونه هاي بالا در كنار آساني لفظ، متانت وجود دارد و زبان، فاخر است؛ يا بغایت دلپذیر و دل نشین است؟ كدام يك در کاربرد الفاظ، انسجام دارد يا دست نایافتنی است و غير قابل تقليد؟

بايد گفت نتيجه اين نوع بي توجهي به زبان، توليد انبوه جملاتي غير قابل دفاع به نام شعر، اشاعه زبان نامنسجم، عوامانه و شتاب آلود ي شبيه ادبيات روزنامه اي و ژورناليستي است كه به جاي اين كه به پويايي و توسعه ي زبان كمك كند، تيشه به ريشه ي هزارساله ي آن مي زند و از همه بدتر اين كه، عيار ذوق و طبع مخاطب نسبت به شعر را كاهش و به نفع متشاعران و ناظمان تقليل مي دهد!

بنابه فرموده ي حافظ، بايد بنده ي طلعت شعري بود كه « آن» ي دارد و هزار نكته ي باريك تر ز مو نيز همين جاست و بايد به آن دوستان بظاهر شاعر گفت: سخن شناس نئي جان من، خطا اين جاست... 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.