با کاروان محرم

12 آبان 1392 | 577 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 12 آبان,1392 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

من از تو بال و پر مي خواهم اي عشق

نگاهي شعله ور مي خواهم اي عشق

دلي بي تاب دارم از غم تو

دلي بي تاب تر مي خواهم اي عشق

 

با کاروان محرم

 

السلام علي المهدي (عج)

+ يا اين دل شکسته ما را صبور کن

+ شبهاي بيقراري چشمم سحر نشد

+ دنيا دوباره صاحب خورشيد مي شود

+ صبح جمعه که مي رسد از راه

+ بيا و پس بگير انگشتري را

 

السلام علي الحسين (ع)

+ شب جمعه کنار شش‌گوشه

+ اين دل شده هيأت اباعبدالله

+ تا خيمه تقرب تو پر کشيده ايم

+ با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن

+ ندارم توشه اي غير از نداري

 

حي علي العزا

+ در هر مصيبت و محني فَابکِ لِلحُسَين

+ این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

+ شميم عاطفه در کوچه ها رها شده است

+ لبريز آه و ندبه و غم گريه مي‌کنم

+ وقتش شده كه هستي خود را فدا كنيم

+ اگر تا کربلا رفتي دل من

 

حضرت مسلم (ع)

+ شانه هاي زخمي اش را هيچ كس باور نداشت

+ آن روز كوفه حال و هوايي غريب داشت

+ آسمان کوچ کرده از اين شهر

+ تماشایی شده مهمانی من

 

ورود کاروان به کربلا

+ دشت در دشت دلهره می ریخت

+ اِنّا اِلیهِ راجِعُون

 

حضرت رقيه (س)

+ با سر رسیده ای بگو از پیکری که نیست

+ می ریخت لاله لاله غم از عرش محملش

+ لب بسته است ، بی رمق و خسته، بی شکیب

+ يک نيمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد

+ بیا بابا ولی حرفِ سفر! نه

+ برایش باز شد باب نجاتی

 

جوانان حضرت زينب (س)

+ روز اول چه خوب يادم هست

+ الهي من شوم قرباني تو

 

حضرت حر (ع)

+ دلم را زیر و رو کن با نگاهی

 

حضرت عبدالله (ع)

+ مي روم لا أفارق عمي

+ همه رفتند و تنها مانده ام

 

حضرت قاسم (ع)

+ در نگاهت فروغ توحيد است 

+ الهی دست ما را هم بگیرد

 

حضرت علي اصغر (ع)

+ اين اشکهاي سرزده خواهي نخواهي است

+ تا عرش رفت مرثيه سرخ حنجرش

+ دست هاي کوچک تو...

+ زمزمه ي سه شعبه

 

حضرت علي اکبر (ع)

+ مانند جدت رحمة للعالميني

+ امشب دلم آشفته ي داغ جواني ست

+ فزت و ربّ کرب و بلا را بخوان علي

+ کنارت عمه گرم روضه خواني

+ درياب مرا جان جوانت ارباب

 

حضرت اباالفضل العباس (ع)

+ در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست

+ مشک تشنه به روي دوشش بود

+ از کار عشق اين گره بسته وا نشد

+ بگير اين دست ها را يا اباالفضل

 

عاشورا

+ در کربلا شکسته شد آئينه ي علي

+ تا باز کرد در دل روضه لهوف را

+ نزن حرف جدايي با من

+ بميرم سجده هاي آخرت را

+ چه دعوايي سر پيراهن تو ...

 

پس از عاشورا

+ چشم وا کردم و پرپر شدنت را ديدم

+ چه آمد تا سحر بر روز زينب

+ خداحافظ تن در خون تپيده

+ کجا شايسته ي تو بوريا بود

+ تنور خولي آن شب تا سحر سوخت

 

امام سجاد (ع)

+ رحمت واسعه ات دست مرا مي گيرد

+ از روزهاي قافله دلگير مي شوي

+ ذکر مصيبت مي کند الشام الشام

+ وَ أنَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً

+ به پا کن کربلايي در دل ما

 

اسارت اهل بيت (ع)

+ يک کاروان سپيده رسيده به شهر شام

+ خورشيد زينب شام را هم زير و رو کن

+ سر خورشيد بر دروازه شهر

+ لب مقدس قرآن و خيزران بوسه!

+ چه اشکي دارد امشب زينب تو

+ چه غوغايي شده پهلوي نيزه

 

اربعين حسيني (ع)

+ کاروان مي رسد از راه، ولي آه ...

+ از راه رسيده اربعيني ديگر

+ همه برگشته اند اما ...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.