یک غزل جدید و پیشکش به عاشقان:
برپا شده است در دل من خیمه ی غمیجانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمیعمری است دلخوشم به همین غم که در جهانغیر از غمت نداشته ام یار و همدمیبر سیل اشک خانه بناکرده ام ولیاین بیت سُست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظّمی
می خوانی ام به حُکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسدتقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی ...