از کلاه شعبده گه کفتر آید گاه موش
گاه خرگوشی ببینی چاق و چله رفته توش
نیست از اهل سیاست هیچکس نااهلتر
غالباَ گندمنمایانند اما جوفروش
بازی نغز سیاست بین که زاغی زشت را
طوطیی میسازد اما با فتوشاپ و رتوش
مدتی گفتند آن آقا خطاکار است و دزد
بعد از آن گفتند نه، خضر است و پیری سبزپوش
چند روزی صبر کن تاریخ مصرف بگذرد
باز میگویند او دزد است و حیز و لاش و لوش
اینکه میگویی فریدون است و چون او دادگر
چندسالی پیش از این ضحاک بود و ماردوش!
سادهدلتر نیست از ما مردمان بستهچشم
هرچه گفتند این سیاستپیشگان کردیم گوش
زیرکی را گفتم این احوال بین، با خنده گفت
بچهجان! سر سیاست تو نمیدانی، خموش!