آيا چقدر مي شود آقا بود؟

19 آبان 1392 | 578 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 19 آبان,1392 در وبلاگ حامد اهور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

بسم رب الحسين عليه السلام

 

مي آمد و به دست نفس گيرش

يك دشنه در هواي بريدن بود

چشمش ميان كاسه ي خون مي گشت

مي ديد و در هواي نديدن بود

-

بد مست، نعره مي زد و مي آمد

كفري كه پينه داشت به پيشاني

رذلي كه مُرده بود و نمي دانست

كفري در اتهام مسلماني

-

آمد، رسيد، چكمه ي نحسش را ...

نه من نمي توانم آقاجان

چشمان خسته ي تو ولي خنديد

حتي به روي كافر بي ايمان

-

گفتي بيا كه بگذرم از كفرت

برگرد و مثل مرد، مسلمان باش

من نور محضم و دل من درياست

اينسان نمان، به اذن من انسان باش

-

هرچند او جهنم خود را خواست

مي خواستي بهشتي تان باشد

آيا بجز حسين كه قادر بود

فكر نجات دشمن جان باشد

-

آيا چقدر مي شود آقا بود؟

آيا چقدر مي شود انسان بود

اي كشتي نجات نمي فهمم!

يعني گذشت اينهمه آسان بود؟

-

آري گذشتن اينهمه آسان است

وقتي كه نور، نور هدي باشد

نوميد از فروغ هدايت نيست

تا فكرو ذكر مرد، خدا باشد

-

آه اي امام، نيزه ي معروفت

وقتي به قلب منكر شمر آمد

يعني كه امتحان دلي سنگي

حتي ميان معركه مي ارزد

-

آه اي خلاصه ي همه خوبيها

وقتي نظر به دشمن دين داري

ما را كه خانه زاد شما هستيم

كي مي شود رهاشده بگذاري

-

چشمت هنوز تشنه ي هر گمراه

دستت هميشه منتظر ياري است

شرمنده هميشگي ات شاعر

درچشم شعر، حسرت بيداري است

یاحسین بن علی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.