شمر، ای شمر وقیح!
لب این مرثیهخوانان، گاهی
از لب تیغ تو بی شرمتر است.
::
هر سال، چند بار
تو قطعه قطعه میشوی
ـ ای نور منتشر
ما قیمه میخوریم!
::
قرنها میگذرد
کاسبانی که فروشندهء صوتـند و صدا
دست در خون تو دارند هنوز
شمرها ـ باور کن! ـ
بیشمارند هنوز.
::
خنجر چه جوری از گلویت میرود پایین
این قیمههای چرب و چیلی هم ؟
بشقاب نذری را
دست یزید انگار پُر کردهست.