شاهان خودپسند و شاعران دروغ گو

04 آذر 1392 | 488 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 04 آذر,1392 در وبلاگ اسماعیل امینی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.



 

خود ستایی و خودنمایی با آن که چیز خوشایندی نیست اما پادشاهان و امیران این کارها را خوشایند می دانستند واطرافیان خود را عادت داده بودند که در این کار به آنها کمک کنند.

یعنی وقتی پادشاه از خودش تعریف می کرد، باید اطرافیان روی آتش خودستایی او هیزم و نفت می ریختند و بادش می زدند تا شعله ور بشود.

شاعران درباری هم وظیفه داشتند که همان پرت و پلاهای شاه و اطرافیانش را یک کلاغ ، چهل کلاغ کنند ، و با وزن و قافیه وتشبیه و استعاره ، بزک و دوزک کنند و به خورد خلایق بدهند.

 پادشاهان و امیران خیال می کردند  آن دروغ هایی که اطرافیان می گویند و شاعران می سرایند لابد واقعیت است یعنی کم کم باورشان می شد که آنها واقعاً سلطان آسمان و زمین هستند و ماه و خورشید و ستارگان و حتی گردش آسمان به فرمان آنهاست .

حتی از آن خنده دارتر و ابلهانه تر این که دعاهای دروغین شاعران را دربارۀ جاودانگی عمر و سلطنت خود باور می کردند، مثلا وقتی انوری شاعر می سرود:

تو را عطیۀ عمری چنان که هیلاجش

کند کبیسۀ سالش عطای کبری را

ستاره شناسان و ریاضی دانان دربار برای شاه حساب می کردند که این مقدار که شاعر گفته است ، می شود به عبارتی صدو هفتاد وپنج هزار و دویست سال ، بعد آن شاه نادان خیلی خوش به حالش می شد و کیف می کرد و در بستر شاهانه اش خر غلت می زد چون خیال می کرد که حالا حالاها هست و می تواند سلطنت کند و عدالت بگسترد و شاعربپرورد یکی از یکی چاپلوس تر و خالی بند تر! و سرایندۀ* بیت هایی از این قبیل:

چون جهان از دولت طغرل تکین دارد نظام

تا جهان باقی ست بادا دولت طغرل تکین

مدت طغرل تکین چندان که دوران سپهر

وام خواهد روزگار از دولت طغرل تکین

یعنی به عبارت خودمان دوران حکومت آن طغرل تکین مورد نظر شاعر که معلوم نیست چه ظالمی بوده است ،آن قدر طولانی بشود که آسمان بیاید و از او زمان قرض بگیرد!

به خاطر همین دروغ های شاخدار و خوشایند امیران است که شاعران اجازه داشتند که به خودستایی بپردازند و مشابه همان لاف و گزاف ها را دربارۀ خودشان و شعرشان به هم ببافند.

یعنی هر چقدر که توی دربار پادشاه تحقیر می شدند و خود را خاک پای سلطان و حتی خاک پای سگ سلطان می نامیدند به جای آن می توانستند در برابر مردم و شاعران دیگر به خودشان لقب هایی بدهند به این بزرگی ! یکی از یکی خوشگل تر و البته پوشالی تر!

با این حال آن شاعران بی نوا دلشان به همین لقب های تو خالی و ادعاهای پوشالی خوش بود و بنابراین دیگر هر روز ناگزیر نبودند که از خودشان ادایی در بیاورند تا توجه دیگران را جلب کنند، مجبور نبودند که هر هفته و هر ماه هی نظریه و تئوری ادبی بسازند و هی تحول زیربنایی در شعر در ایجاد کنند تا اسم شان مطرح باشد.

مجبور نمی شدند که دهه بازی و جریان سازی کنند، سخنرانی و مصاحبه به هم ببافند تا اسم شان سر زبان ها بیفتد و کتاب شان به چاپ چندم برسد.

شعبده بازی های مربوط به چاپ چندم کتاب و فوت و فن آن را در یادداشت بعدی می نویسم.

*قابل توجه ویراستاران گرامی ! این کلمه ( سراینده) به معنای کسی است که شعر می‌سراید و از مصدر سرودن است همان طور که در نوشتۀ قبلی در جملۀ ( هجو بسراید) فعل جمله از همین مصدر بود که با عنایت ویراستاری تبدیل شده بود به ( هجو به سرآید! )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.