برادر عصبانی مرمره
در
شهریور 1392 جهان، چندین بار خبرهایی
مانند این را دید و شنید: ... یک کشتی که گفته می شود
متعلق به لیبی است، روز پنجشنبه با بیش از 500 مسافر در آب های نزدیک به جنوب
ایتالیا غرق شد...در طول هفته
گذشته این دومین باری است که یک کشتی حامل مهاجران در آب های ساحلی ایتالیا غرق می
شود... این روزها حادثه مرگ مهاجران و پناهجویان در سواحل کشورهای اروپایی به یک
تراژدی تکراری تبدیل شده است...
این غزل را زیر تاثیر همین گزارش ها سروده ام:
از سر گذشت حوصله ی بردباری اش
کم کم رسید
نوبت ناسازگاری اش
یک باره موجها به تلاطم درآمدند
بیدار شد دوباره از آن خواب جاری اش
جستند مثل صاعقه از شیشه دیوها
سر بازکرد از سر نو زخم کاری اش
با شور و اشتها دو سه قایق جوید و خورد
کمتر نشد
ولی ولع بی قراری اش
کشتی خسته ای که از آن ورطه می گذشت
نزدیک شد
به نقطه ی بی اختیاری اش
غلتید بعد از آن به دهان گشاد موج
بی آن که بشنود احدی آه و زاری اش
صدها نفر مسافر آشفته حال را
یک لقمه کرد در دهن زهر ماری اش
لنگر گرفت کشتی از آن بعد زیر آب
دریا دوباره رفت به حال خماری اش
***
دنیا به خواب می رود و چند روز بعد
دریا دوباره می پرد از خواب جاری اش
کاووس حسن لی/ استانبول/ پاییز
1392