سلام
لیلی گفت: پایان قصه ام زیادی غم انگیز است، مرگ من مرگ مجنون پایان قصه ام را عوض میکنی؟
خدا گفت:پایان قصه ات اشک است ،اشک دریاست، دریا تشنگی ست و من تشنگی ام .آب و تشنگی. پایانی از این قشنگ تر بلدی؟!
(لیلی نام تمام دختران زمین است-عرفان نظرآهاری)
و غزل:
باز باران نشسته در چشمم ، باز آرایشم به هم خورده ست
طالعم مطلع پریشانی ست، سرنوشتم به غم رقم خورده ست
خنده هایم به بایگانی رفت ، بوسه هایم به بی نشانی رفت
تپش قلبم از غمی جاریست ، بر لبم مهر متّهم خورده ست
گاه آتش زدند و دود شدم ، گاه با ضربه ای کبود شدم
گوشوارم کشیده شد، تاریخ بر سر کشتنم قسم خورده ست
زهر در جام ، دشنه در سینی ، پشت هم اتفاق میچینی
زندگی! این کسی که میبینی ، از شراب امید کم خورده ست
پدرم با تفنگ می آید ، مادرم بغض تازه می زاید
می خزد درسکوت انباری، ناله ی دختری که سم خورده ست!
سروده ی تابستان 91
ساجده جبارپور
I fell deep and you let me drown,
من داشتم به پایین سقوط میکردم و تو فقط نگام کردی...
یه جا هم اینطور ترجمه شده : من عمیقا عاشق شدم، تو ناامیدم کردی
کتی پری -part of me
*باید دعا کنیم دعا.....
*بعد تر نوشت : و دعا هایمان قبول نشد . استاد عمرانی پرواز کرد...