گرمی کاشانه

۱۷ آذر ۱۳۹۲ | ۴۵۳ | ۰

این مطلب در تاریخ یکشنبه, ۱۷ آذر,۱۳۹۲ در وبلاگ سودابه مهیجی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

آن پالتوی سیاه مردانه  

آن آغوش ستبر ، آن شانه  

باید پنهان کند مرا در خود

 سردم شده ، یخ زدم درین خانه 

...

 هر شب در شعله های دور از تو

 پر وا  کردم شبیه پروانه

 گرمم نشد و سوختم و مردم 

هر بار درین کنجِ غریبانه 

آه ای تن تو کوره ی خواهش ها !  

ای گرمی لحظه های کاشانه ! 

برگرد که این خلوت تک بستر  

این ترسو این عاشق دیوانه ، 

خوابش ببرد به یمن لب هایی 

سرشار از قصه ها و افسانه 

برگرد سکوت زندگی سخت است  

با این دل بیقرار پرچانه 

آتش زده ام تمام هستی را 

اما سرد است باز هم خانه...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.