کاش یک شب تا سحر بنشینی و سعدی بخوانی ...

17 اسفند 1391 | 578 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 17 اسفند,1391 در وبلاگ محمد میرزایی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.



و باز عاشقانه ای پس از مدت ها:


تا به کی در این بیابان در تمنای تو باشم؟

آهوی من! تا کجا دنبال جاپای تو باشم؟

 

تو تمام دین و دنیای منی حالا و ای کاش

دست کم در خواب یک شب بین دنیای تو باشم

 

آی مضمون تمام شعرهایم! کاش می شد

لااقل مضمون بیتی از غزل های تو باشم

 

چشم هایت چشم هایت ... ای امان از چشم هایت

کاش یک شب خیره در چشمان گیرای تو باشم

 

کاش یک شب تا سحر بنشینی و سعدی بخوانی

کاش یک شب تا سحر محو تماشای تو باشم

 

در خیالم گیسوانت را پریشان می کنم باز

دوست دارم غرق در طوفان دریای تو باشم

 

من زمستانی پر از برفم تو تابستان داغی

می رسد روزی که من مجذوب گرمای تو باشم

 

::

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.