در اداره باز کارها
شده
چند تا رییس جا به جا
شده
صندلی بیار صندلی ببر
میوه و گل و شیرینی
بخر
سکه و چک و هدیۀ نفیس
خدمت شما حضرت رییس
این رییس ها تا که می
روند
کارمندها شاد می شوند
ظاهر امور هست رو به
راه
کار تق و لق دست کم
دو ماه
داغ می شود بحث و چون
و چند
کارمندها گرم پچ پچ
اند
آن یکی که در آن اتاق
بود
با مدیر کل باجناق
بود
آبدارچی شد مدیر کل
دکترا گرفت در یه قل
دوقل
منشی رییس خواهر زنش
چند روز بعد شد
معاونش
این یکی رییس اهل این
جناح
خوش لباس و شیک
ظاهرالصلاح
بخشنامه ها می رسد
مدام
جا به جایی چند تا
مقام
این مدیر کل خوب و با
صفاست
اصلح است چون از جناح
ماست
این " جناح
ماست" چرب و خوردنی ست
ساخت داخل است ماست
میهنی ست
آن یکی رییس از جناح کشک
در جناح کشک ، گریه
بود و اشک
این یکی رییس از جناح
ماست
در" جناح ماست
"خنده ها به پاست
آن یکی که از حزب دیگری ست
نیمی این وری نیمی آن
وری ست
نه جناح چپ نه جناح
راست
هم جناح کشک هم جناح
ماست
آن یکی رییس پیر و
ناتوان
این یکی رییس خوشگل و
جوان
آن یکی رییس تلخ و
غرغرو
این یکی رییس شاد و
خنده رو
آن یکی رییس گر چه
رفته است
برکناری اش چند هفته
است
چند هفته بعد با
اشاره ای
می شود رییس در اداره
ای