بسم رب الودود
سلام. الوعده وفا. آمدم ویرایش شده ی غزلم را بگذارم. البته خیلی وقت است که ویرایش شده.
:
آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گویی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
ناصر خسرو
مگذار باز، از سفرت بی خبر مرا
یکبار هم اگر شده با خود ببر مرا
شکر خدا که گریه ی سیری نصیب شد
هر بار تشنه کرد غمت بیشتر مرا
سر را به دامنت بگذارم اگر، سراست
دامن چو می کشی به چه کار است سر مرا؟
یکبار جای این همه زخمِ زبان زدن
راحت بگو که دوست نداری دگر مرا
آه ای خیال دور! که آواره ات شدم
یک شب بیا به خانه ی خوابت ببر مرا
یا علی