...
اي قصه اي كه مي رسي از آخر/ وقتي كلاغ ها همه در راهند
باران بگير قامت خيست را/ اين ابر ها كه چتر نمي خواهند
در رشت اين ايالت خواب آلوووود
هر چند دور مي شدي از دستم /مي خواستم غزل بشوم با تو
در قهوه اي كه تلخ نمي نوشي/ مي خواستم كه حل بشوم با تو
مي خواستم خيال سراب آلود
آخر چقدر بي تو ببارانم / بر سطح خيس پنجره انگشتي
از پشت پرده هاي همين خانه / كي آمدي كه خوووب مرا كشتي؟
اندوه يك سوال جواب آلود!
در شهر بي تو تب زده وقتي كه / باران گرفت جان خيابان را
گنجشك ها براي تو مي خواندند / آواز ناسروده ي انسان را
مي سوختم به يك تب تاب آلود
يا نيستي كه آدمكم باشي / از شهر مي زنم به تو بيرون تر
يا مي خوريم از هم و يا با هم / يا مي روم به شكل دگرگون تر
شكل تنفسي كه حباب آلووود
دريا به دست مي رسد از ساحل / سنگيني تني كه غزل خورده است
تا تازه تر براي تو برخيزد / در آب هاي سرد تو را مرده است
كه مي خرد گناه ثواب آلود....
پ. ن. ۱:تنها تو آنجا موجوديت مطلقي ...موجوديت محض ...چرا كه در غياب خود ادامه مي يابي و غيابت حضور قاطع اعجاز است ...( احمد شاملو/ در آستانه )
پ.ن.۲: شش سالم بود كه فهميدم همه چيز خداست و موهايم از تعجب سيخ شد.يادم مياد يكشنبه بود.خواهرم يك بچه ي خيلي كوچيك بود و داشت شير مي خورد. ( دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل و هشتم / سلينجر)
پ.ن.۳: ...چون كلمات هميشه مال ديگران است.يك جور ميراثي كه مثل آوار روي سر آدم خراب مي شود . آدم در ايجاد آن هيچ دخالتي نداشته و هيچ چيزش مال خودش نيست. كلمات حكم پول تقلبي رو دارند كه به آدم قالب كرده باشند .هيچ چيزش نيست كه به خيانت آلود نباشد . (خداحافظ گاري كوپر/ رومن گاري )