أَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (19)
وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (20) سوره مبارکه ابراهیم
دي و مرداد و آذر با خود آورده بهار تو
بهار تو همان آيينهدار روزگار تو
دل از تقويمها کندي که خود تقويم ما باشي؟
بهارِ ما نميگنجد به محدودِ حصار تو
غرور جهل و عُجب توست گل کرده، بهار اين نيست
گل عشقي نرويانده خدا از شورهزار تو
بهار اين نيست، ميميرانَدَت با هر نفس، هر دم
گمانم نيست بردارد غباري از مزار تو
جهان آيينۀ جان است طفلم! شهر بازي نيست
نگردد روز و شب چرخ و فلکها بر مدار تو
که هستي بر مدار عشق ميگردد، مدار عشق
مداري که نميافتد به آن حتي گذار تو
تو در دام خودت افتادهاي، گير من ِ خويشي
و آن بيپيرِ بيمقدارِ لاکردار: يار تو
چه در گوش تو خوانده ظلمت؟ از خورشيد برگشتي
شدي آيينهدار شب وَ شب آيينهدار تو
بهاران پيشکش! تقويم تو بيعشق بيفرداست
هزاران مرتبه شکر خزان با اين بهار تو
۱۳۹۱/۱۲/۲۳