واژه‌ی آمریکا، فارسی است

21 شهریور 1392 | 387 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 21 شهریور,1392 در وبلاگ علیرضا فولادی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


سلام به دوستان عزیزم.

دلم برای تک تک شما تنگ شده.

می‌خواستم به همه‌ی شما سلام بفرستم و بهترین راه را این دیدم که در اینجا این کار را بکنم، اما دست خالی که نمی‌شه. پس مطلب زیر را ضمیمه‌ می‌کنم. این مطلب در شماره‌ی اخیر روزنامه‌ی «صبح سده» به چاپ رسیده است. امیدوارم بتونم بزودی بازگردم و از خجالت الطاف شما در احوالپرسیها و نظرنوشتنهای یک‌طرفه درآیم.

خیلی دوستتون دارم... این هم مطلب:


واژه‌ی آمریکا، فارسی است


ساختار صوری و معنایی واژه‌ی «آمریکا» نشان می‌دهد که این واژه، یک واژه‌ی فارسی است. برای توضیح این دیدگاه، ذکر چند نکته لازم  به نظر می‌رسد:

1.      واژه‌ی «فرنگ» و شکل کهن‌تر آن، «افرنگ»، واژه‌ای فارسی با ریشه‌ی تخمینی upa-raoɤna در فارسی باستان و abāg-rang apāk-rang یا در فارسی میانه است.[1] جزء اول این ریشه‌ها، معنای «با» و جزء دوم آنها هم، معنای «روغن» و «رنگ» می‌دهد که کلا یعنی «رنگین‌پوست» یا «رنگین‌مو» یا «رنگین‌چشم».

هرچند در فرهنگها برای دو واژه‌ی «فرنگ» و «افرنگ» و معرّب آنها، «فرنج» و «افرنج» و «افرنجه»، مصداق دقیقی نیامده است، از کاربرد این واژه‌ها در اشعار شاعرانی مانند ناصرخسرو، خاقانی، نظامی، مولوی و سعدی و اشاره به جنگهای صلیبی در این اشعار پی می‌بریم که این دو واژه،  نام «قوم اروپایی» و «سرزمین اروپا» بوده است.

2.      شکل دیگر واژه‌ی «افرنگ»، واژه‌ی «آفریقا» به معنای «قوم رنگین‌پوست» یا «سرزمین آن قوم» است، با این تفاوت که در آن، چند ابدال زیر را می‌بینیم:

الف) ابدال «a» به «ā» در آغاز آن، مانند ابدال «ره» به «راه» و «سپه» به «سپاه».

ب) ابدال «an» به «ī»، مانند ابدال «کُمَندان» به «کُمیدان».[2]

ج) ابدال «g» به «q»، مانند ابدال «دهگان» به «دهقان» و «خانگاه» به «خانقاه».

ناگفته نماند که «ā» در پایان واژه‌ی آفریقا، مبدّل «a»  و کاربرد آن در فارسی باستان، برای اسمها معمول بوده است  و همین واج، در واژه‌ی معرب «افرنجه» به صورت «ـه»، ظهور و بروز یافته است.

3.      اکنون رسیدیم به نکته‌ی اصلی و آن، این که در واژه‌ی «آمریکا» نیز همان واژه‌ی «آفریقا»ی برساخته از واژه‌ی «افرنگ» به معنای «رنگین‌پوست» یا «رنگین‌مو» یا «رنگین‌چشم» را می‌یابیم، با ابدال «f» به «m» و ابدال «g» به «k» که این ابدالها هم در فارسی پیشینه دارند، مانند ابدال:

-        «بوف» به «بوم» (: جغد) (دربردارنده‌ی ابدال «f» به «m»)

-        «فشنگ»  (: پاشنگ) به «موشک» (دربردارنده‌ی ابدال «f» به «m» و ابدال «g» به «k»)

-        «گیهان» به «کیهان» (: جهان) (از فارسی میانه به فارسی نو) (دربردارنده‌ی ابدال «g» به «k»)

4.      آخرین نکته این که واژه‌ی «فرانسه» یا «سرزمین قوم فرانک» نیز همراه با نام آن قوم، از واژه‌ی «فرنگ» به دست آمده‌اند و شاید اساسا مأخذ میانی واژه‌های «آفریقا» و «آمریکا» هم بوده باشند.

 

منابع

پنج گفتار در دستور تاریخی زبان فارسی، دکتر محسن ابوالقاسمی، چاپ اول، بابل، کتابسرای بابل، 1367.

فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه‌ی دکتر مهشید میرفخرایی، چاپ چهارم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1388.

فرهنگ واژه‌های اوستا، احسان بهرامی، به یاری فریدون جنیدی، چاپ اول، تهران، بلخ، 1369.

مسائل تاریخی زبان فارسی، دکتر علی‌اشرف صادقی، چاپ اول، تهران، سخن، 1380.

 

این هم کاری از یک هنرمند دوستدار سه‌گانی:



[1]  در باره‌ی واژه‌ی  raoɤna به: فرهنگ واژه‌های اوستا:1200/3-1201 و در باره‌ی واژه‌ی rang به: فرهنگ کوچک زبان پهلوی: 250 و در باره‌ی پیشوندهای upa در فارسی باستان و  abāg و apāk در فارسی میانه به: پنج گفتار در دستور تاریخی زبان فارسی: 78 بنگرید.

[2]  در باره‌ی این ابدال، بنگرید به: مسائل تاریخی زبان فارسی: 51-65.

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.