از پرستوها همین بانگ اذان در گوش ماست!
قصه ی پروازشان پیوسته در آغوش ماست
زمزم چشم کبوتر، جویباری از قدیم
تا ته این جاده ها، دریای آذرنوش ماست
از انیران زخم دل را در شمارش خسته ایم!
تا سرآغاز تکلم، خستگی تن پوش ماست
گم شدن، پیدا شدن، نوشیدن از چشم افق
با خدا تا ناکجا، مینای ما دلجوش ماست!
با اوستا از « شراب خانگی » دم می زنیم!
شعر نیما خاطراتی تازه تر در یوش ماست
میهن ام با شعر حافظ
زندگی را تازه کرد
شعر فردوسی درفش کاویان بر دوش ماست!
سی و یکم
مرداد نود و دو