ما كارگر بوديم
آنها هميشه كارفرما
كارگردانان
كاراگاهان
ما بي خبر
ما كارگر بوديم
@
در خاطرات كور
در يادهاي دور
اين حرفها را از همه
بهتر
ان گورهاي تنگ ميدانند
با نطفه انسان
ما همسفر بوديم
ما كارگر بوديم
@
ما دست هامان آشنا
با كشت با كشتار
با خشت با ديوار
بر سنگ سنگ سينه
ديوارچين، اهرام
نقش خطر بوديم
ما كارگر بوديم
@
بر هر كجا از ما ردي
برجاست
هر رود باري يادگار
از ماست
طوفان صداي ما
خورشيد جاي ما
باران رداي ما
ما باربر، ما كارگر
بوديم
@
وقتي خدايان با
هزاران رنگ
وقتي كه آتش كشف ميكردند
از هر سنگ
ما خشك و تر
ما
شعله ور بوديم
ما كارگر بوديم
@
با اينهمه باري
از روی ناچاري
بي دست و پا
غرق طلا
ما
اشتباهي
تاج شاهي روي سر بوديم
ما كارگر بوديم
@
هم باغ از ما بود
هم داغ از ما بود
هم ريشه
هم انديشه از ما بود
با اينهه ما بي ثمر بوديم
ماكارگر بوديم
@
آنها اگر آزاد
ما بسته ی فریاد.
زنجيري بیداد
در بند -بند يكدگر- بوديم
ما كارگر بوديم