من این همه نیستم !!

۱۰ اسفند ۱۳۹۱ | ۵۰۷ | ۰

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, ۱۰ اسفند,۱۳۹۱ در وبلاگ فائزه دارابی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

اصلاً تعجّب نمی‌کنم وقتی مجری همایشی در کوهدشت  خانم « دارایی »

مورد خطابم قرار می‌دهد ؛

 وقتی که صبح همان روز در همایشی در پلدختر مرا با خانم « دارابیان »

اشتباه گرفته‌اند!!

 

و امّا شعر...

 

« جنگی که تحمیلمان شد »

با قامتی که خلاصه‌اش کرده‌اند

با نفس‌هایی که حبس کردی

در کپسول اکسیژن

اشکهایت را

به وقتی که مادر خانه نیست

موکول می‌کنی.

بچه‌های تفحص

برای پیدا کردن چشم‌هات

دست به دامن مین‌ها شدند

با اوّلین نارنجک

قلب مادر ریخت

و حک شد روی نوار

و تو

تا زانوی پای چپت

فرو رفتی

در جنگی که تحمیلمان شد

لا اقل بگو

چند درصد از نمازت

لابلای سیم خاردار جا مانده

نمی‌دانم؛ ولی تانک که شلیک کرد

پر از امواج دریا شدی

و دستت

چند متر آنطرف‌تر از خودت

به مین فکر کرد

از جلو نظام گرفت

شعری که هنوز

گوشه‌ی پناهگاه کز کرده بود

وضعیّتت سپید شد

و در آخرین قطعه از شعرم

« مفقودالأثر » نام گرفتی...

(فائزه دارابی)

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.