" همه عمر برندارم سر از " آن " خمار مستي "

08 اسفند 1392 | 748 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 08 اسفند,1392 در وبلاگ زهرا محدثی خراسانی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.



جلوه هاي صبر در ادبيات عرفاني

مقدمه

زندگي با عنايت او، گاه آرام و گاه ناآرام، گاه پرفراز و گاه پرفرود، جاري است و چه بسا حضور همين تعارضات است كه هستي و زندگي را به معناي واقعي تعريف مي‌كند، و عزيز و ارجمند مي‌دارد و بسته به كيفيت استقبال انسان از اين رويدادهاي متفاوت است که انسانيت مفهوم مي‌يابد؛ آنگاه كه باور داشته باشيم، هستي و هر آنچه در آن است، از شادي و غم، تا مرگ و زندگي، كه مكمل يكديگرند، متعلق به آن يكتاي مطلق است و او ناظر و مراقب بر تغيير احوال جهان و جهانيان است، بي‌ترديد دلواپسي‌هاي ما در بروز سختي‌ها، نه تنها بي‌مبنا است، بلكه ناديده انگاشتن جايگاه ارجمند غم در زندگي و تأثير آن در نيك زيستن، يعني صرفاً گذاران عمر؛ و اين در حالي است كه كائنات و هستي در همه حال، سراسر نور است و رحمت، لطف است و بركت و در واقع شاديِ بدون اندوه، خود دردي است مسأله ساز؛ زيرا چشمي كه توان درك رحمت پروردگار، خواه در قالب اندوه و خواه در قالب مسرّت را ندارد، در برابر تجليات خداوند نابيناست و همواره در انتظار:

«ازچمن تا انجمن جوش بهار رحمت است  

      دیده هرجا باز می‌گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت کن تصور، خواه نور، آگاه باش            

آن چه مي‌بيني نهان و آشکارِ رحمت است!

در بساط آفرينش، جز هجوم فضل نيست         

چشم نابينا سپيد از انتظار رحمت است»     "بيدل دهلوي"

و اما نوشتن پیرامون صبر و آنچه انسان را به آن وامی‌دارد، دشواراست چراکه پرداختن به آن، هم مستلزم مراقبت و امانت داری در بیان آنچه رخدادها تو را به صبر می خواند، است و هم این‌که بر این اصل واقفیم که تکان‌های مبارک دل را که همگان به فراخور درکشان میهمان آنند، باید درحجاب و پرده داشت، تا مبادا از برکتِ «آنی» که لطیفه و موهبت غیبی می دانیمش، کاسته شود و بی تردید غم و صبر نیز دو موهبت‌اند.

باری، اگر بنا به خواست و مشیت پروردگار، قرار بر این باشد تا غم و اندوه را میزبان باشیم، چه توفیقی فراتر از این که صبر را نیز به همسایگی‌اش فراخوانیم و باشکیبایی زمینه‌های گشایش و حضور شادمانی را فراهم کنیم:

"دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران، غم مخور"                                                                                      "حافظ"

واین در حالی است که گاه پایان یافتن برخی غم‌ها به لحاظ تاثیر مثبتشان، بسیار غریب‌اند و جانگداز؛ اما از آنجا که همه پدیده‌های دنیوی را پایانی در انتظار است؛ گاه ناگزیریم با غم‌هایی که ما را صبور کرده‌اند و به آنها خو کرده‌ایم، بدرود گوییم. اما به پاس تعهدات انسانی و عاطفی، از یاد نخواهیم برد هر آنچه را که این غم‌ها و تحولات ناب، برایمان به یادگار نهاده است:

...آسمان آبی حضور را       آسمان پرحضورِ نور را

لحظه‌های کشف و خلوت شهود     خلوت شهود ِدرعبور را

آري، گاه بروز برخی رویدادها تعهداتی را در انسان ایجاد می کند و باز همین تعهدات است که گاه تو را به برخاستن و گاه به نشستن فرا می‌خواند و نهایتاً در همین حالات متفاوت است که صبر زیباترین صورت حل معماست.

 

معاني و تعاريف صبر "در لغت و اصطلاح"

محققين در تعريف لغوي واژة صبر با توجه به درك و دريافت عوام و خواص، كه منجر به عملكرد گوناگون صبر در آنان مي‌شود، به تعاريف متفاوتي پرداخته‌اند؛ كه البته هيچ يك از اين تعاريف منافي يكديگر نمي‌باشد:

«صبر: شكيبايي كردن، بردباري، شهرالصبر، ماه رمضان، صبر جميل، شكيبايي تام و نيكو»

                                (فرهنگ معين ـ جلد 2/3192)

و در شرح و بسط معنايي واژة صبر، آنگاه كه صبر در فرد تجلي مي‌يابد و جلوه‌های صبر مد نظر است و قاعدتاً گسترة معنوي عميق‌تري را در بر مي‌گيرد، نيز با مفاهيم متعددي مواجهيم:

«صبر در اصطلاح؛ ترك شكايت است از سختي و بلايا نزد غير خدا.»

                 (فرهنگ اصطلاحات عرفاني ابن‌عربي ـ ص 437)

«صبر آن بوَد كه نفس مقاومت كند با هوي، تا مطاوعت لذات قبيحه از او صادر نشود.»

(اخلاق ناصري ـ خواجه نصيرالدين طوسي ـ فصل چهارم ـ ص 82)

 

«صبر، استقامت در بلا و گرفتاري است تا بدين سبب پاداش نيك آن را در نظر گيرد و منتظر نسيم فرج باشد.»

                                                    (بحرالمعارف ـ ملا عبدالصمد همداني ـ ص 125)

نام‌هاي صبر

گستردگي معنوي واژه‌ي صبر و كيفيت رويكرد انسان‌ به اين عرصة گسترده دامن، سبب شده است تا اين واژه علي‌رغم ايجاز لفظي‌اش، عناوين معنوي بسياري را به خود اختصاص دهد، كه هر يك در جايگاه خود نيازمند شرح و معرّفي است. در بسياري از كتب عرفاني، از جمله؛ "بحرالمعارف ملا عبدالصمد همداني" و "معراج السعاده، تأليف ملااحمد نراقي" به اين مقوله پرداخته شده، كه ما نمونه‌وار به ذكر برخي از اين   نام‌ها مي‌پردازيم:

«شجاعت، كه صبر در جنگ با دشمن است.

حلم، كه صبر در حال چيرگي و خشم است.

عفت، كه صبر در برابر شهوت شكم و دامن است.

سعة صدر، كه صبوري در مصايب و ناگواري هاست.

كتمان سر، كه صبر در پوشيده‌داشتنِ سخن است.

قناعت، كه صبر در كمبودها و كاستي‌هاست.

زهد، كه صبر در برابر تعلقات مادي و دنيوي است.»

"معراج السعاده ـ ملا احمد نراقي ـ صص 482-481"

 

ارزش و اهميت صبر

ارزش و اهميت صبر و توجه به آن، بيش از هر چيز از آن جهت مي‌باشد كه در سازندگي و مقاومت روح در برابر مشكلات و رخدادهاي سخت وجان‌فرسا، كارساز و كارآمد است. آنجا كه در برابر طوفان‌هاي سهمگين ستم و اندوه، روح سرشار از لطافت و قلب‌ شكسته، ياراي پايايي و استقامت ندارند، اگر دست مهرپرور آن يگانه، صبر و شكيبايي را ارمغان و توشه راه نسازد چه بايد كرد؟ بي‌شك او در تمام مراحل دشوار، يار و همراه ماست. آري اگر بنا به مصلحتي دچار سختي شويم او ياريگر است و اين كه در آیات و شریعت نيز آمده است كه: پروردگار، تكليف"مالايطاق" و آنچه در توان بنده‌اش نمي‌باشد را به او نمی‌دهد، گواه اين است كه اگر در فراز و فرودها دچار اندوه شديم، به صبر روي آوريم؛ چرا كه صبر توان انسان را  افزايش مي‌دهد و يكي از نمودهاي اهميت و  ارزش صبر در همين است كه با صبرورزي، تكليف "مالايطاق" از ما سلب خواهد شد. اين كه در آيات و تفاسير آمده است كه: "خداوند صبر را در حد بلا، و كمك را به اندازة نياز به انسان مي‌دهد نيز تأييد ديگر و پشت‌گرمي مضاعف است بر اثبات تكليف "مالايطاق":

 «ان الله تعالي: ينزل المعونه علي قدر المونه و ينزل الصبر علي قدر البلاء.»

"نهج‌الفصاحه، فريد تنکابني، ص 417"

احاديث و سخنان بسياري از ائمه و عرفا در بيان اهميت و ارزش صبر وجود دارد كه نمونه‌وار مرور مي‌كنيم:

«انتظار لفرج با صبر عباده: انتظار گشايش در صورتي كه با صبر همراه باشد، عبادت است.»

"همان، ص 416"

هم‌چنين امام محمد غزالي در کتاب " كيمياي سعادت"، آنجا كه به ذكر اركان و اساس مسلماني مي‌پردازد، يكي از چهار ركن آن را كه منجيات است، صبر مي‌شمرد.

 

تأثير ايمان به آخرت، در صبر و شكيبايي‌ورزيدن

يكي از مهم‌ترين عواملي كه در شكيبايي انسان‌ در رويدادهاي دشوار و ناگوار مؤثر است، ايمان به ‌آخرت و اعتقاد به ناپايداري دنيا و درعین حال اهميت و ارزش دنياست. بدين معنا كه دنيا و هستي نيز مانند ديگر پديده‌هاي خداوند، گرچه ارزشمند است، اما از آن‌جا كه جايگاه دل بستن و ماندن نيست، چنانچه بنا به مصلحت و خواست پروردگار، فراز و فرودهايي بر سر راه انسان در دنيا واقع شود، ايمان به رستاخيز و زيستن در دنياي جاودان كه پروردگار نيكان و صابران را به آن بشارت مي‌دهد، از مهم‌ترين عواملي است كه مي‌تواند توان انسان را در برابر مشكلات و كاستي‌ها افزايش ‌دهد، به‌ويژه آنجا كه پروردگار با آیاتي روشن، خطاب به بندگان صابر مي‌فرمايد:

«يا ايها الذين آمنو استعينوا بالصبر والصلواه، ان الله مع الصابرين»          "بقره/153"

                  

نكته ظريف و قابل تأمل در آيه فوق، اين است كه گرچه خدا از بندگان مي‌خواهد از صبر و نماز ياري جويند، اما در پايان مي‌فرمايد: خداوند يار صابران است. اين از آن روست كه نماز، نياز به صبر و پايداري دارد.

و آشناترين و دلنشين‌ترين آيه‌اي كه خداوند با هديه‌ي آن، به قلب مؤمنين و مسلمين آرامش بخشيد؛ همان است كه همگان با آن مانوس‌اند:  «... و بشر الصابرين، الذين اذا اصابتهم مصيبه، قالوا انا لله و اناالیه راجعون.»                               "بقره / 156"

در اين آيه نيز آن‌چه بيانگر لطف و عنايت پروردگار است، اين است كه «نه امر مورد بشارت، و نه نوع مصيبت، هيچ يك مشخص نشده است؛ تا بدين طريق دايره شمول بشارت الهي، گسترده شود.

و اما نمونه‌اي از گفتار عارفان، كه مؤيد تأثير ايمان به آخرت در كيفيت صبر و شكيبايي ورزيدن در دست است:

«صبر نكند از شهوات دنيا، مگر نفسي كه در دل او نوري بوَد كه به ذكر آخرتش مشغول مي‌دارد.»         

"تذكره الاولياء، ابوسليمان دارائي، ص299

ارتباط صبر و توكل و رضا

لازم به ذكر است، دريافت‌هايي كه در سطور فوق ارائه شد، بيش‌تر مدنظر آناني است كه انجام كار نيك و پرهيز از منكرات را، بیش‌تر به جهت پاداش‌هاي اخروي مورد توجه قرار مي‌دهند. اين در حالي‌است كه گروهي با ايمان مطلق و خلوص نيت در برابر دشواري‌هايي كه خدايشان آنان را شايسته‌ي آن ديده راضي و خشنودند؛ اينان انجام كار نيك را نه براي راهيابي به بهشت، و پرهيز از منكر را نه از بيم دوزخ، مورد توجه قرار مي‌دهند، بلكه تمام دل مشغولي و ذكرشان پروردگار است؛ همو كه خالق بهشت است و بي‌ترديد عنايت و مهر او، حتي اگر آميخته با قهر و غضب باشد، هزاران بار از بهشتِ بي‌حضور عنايت او دلنشين‌تر و خوش‌گوارتر است.

رابعه، عارفه‌اي که شرح‌حال وي در تذکره‌الاولياء عطار آمده است، در اين مورد مي‌گويد:

«خداوندا، اگر تو را از بيم دوزخ مي‌پرستم در دوزخم بسوز. و اگر به اميّد بهشت مي‌پرستم، بر من حرام گردان! و اگر براي تو، تو را مي‌پرستم، جمال باقي دريغ مدار.»

"تذكره الاولياء، رابعه، ص93"

و فراتر از همه، اين كه گروهي نه تنها سختي‌ها را به ميزباني نشسته‌اند، بلكه رضا را بر صبر مقدم مي‌دارند:

«خداي را بندگان‌اند كه شرم می‌دارند كه با او معاملات كنند به صبر، پس معاملات مي‌كنند به رضا. يعني در صبر كردن معني آن بوَد كه من خود صبورم، اما در رضا هيچ نبوَد و چنان كه دارد چنان باشد. صبر به تو تعلق دارد و رضا به دوست!»

"تذكره الاولياء، ذكر ابوسليمان دارايي، ص 300"

گاه در كشاكش امتحانات الهي كه نهايتاً منجر به صبوري در انسان مي‌شود، ارتباط عميقي بين صبر، توكل و رضا مشاهده مي‌شود و اين بدان معناست كه آن مسأله‌اي كه انسان بايد پيرامون آن، صبوري ورزد بسيار عميق‌تر ازشکل معمول است و اين از همة انواع امتحانات در صبر و شكيبايي دشوارتر و البته ارزشمندتر است. چرا كه از بنده‌ي ناتوان هيچ چاره‌اي جز صبوري بر نمي‌آيد. شايد براي اكثر ما اين حال و اين گونه امتحان پيش آيد اما سرافزار بيرون آمدن از آن، كار همگان نيست؛ مگر متوكلان. پيرامون اين بحث حديثي از پيامبراكرم(ص) در دست است که مي‌فرمايد:

 «اذ ارأيتم امر لايستطيعون تغيره فاصبروا حتي يكون الله هوالذي يغيره: وقتي ديديد نمي‌توانيد چيزي را تغيير دهيد، صبر كنيد تا خداوند آن را تغيير دهد.»                 (نهج الفصاحه، همان، ص416)

 

همان‌گونه كه پيش از اين نيز اجمالاً اشاره شد ـ در عبارت فوق ـ نه تنها صبر،  بلكه توكل و رضاي بنده نيز حضور دارد؛ چرا كه قرار است در برابر حادثه‌اي سخت صبوري كند و از آنجا كه انجام آن مهم از توان او خارج است، بايد به پروردگار توكل كند و از طرفي چون به هر آنچه خدايش رقم مي‌زند راضي و خشنود مي‌گردد، در مقام رضا نيز قرار خواهد گرفت.

يكي از عوامل مؤثر در طي طريق از مقام صبر به توكل، شكيبايي و در عين حال شكرورزي است. بسياري از عرفا، صبر و شكر را دو مقام از مقامات سالك مي‌دانند كه براي به‌دست آوردن درجه توكل و تحكيم ايمان ضروري‌ است. چرا كه انسان مؤمن و متوكل حق، هرگاه دچار بلا و محنتي شود، با توسل به شكر و شكيبايي، زبان به شكوه نمي‌آلايد و به گفتار «انالله و انا اليه راجعون» كه خود صورتي از شكرگزاري است، مصالح اندوه و رخدادها را به خدا ربط مي‌دهد و به اين‌كه در آن رويداد خير و مصلحتي از جانب حق وجود دارد، واقف است. آري دل‌هاي پاك، همواره در برابر مصائب نه تنها صابرند بلكه شاكرند و فراتر اين‌كه در اين رويدادها، حكمت‌هاي خداوند را جست‌وجو كنند و طالب حضور دردهاي پاك و سازنده‌اند:

 

چون زمزم است / آن دردهاي پاك / چون آيه‌هاي ناب و نجيب محرم است./آن دردها كه روح / آن زخم‌ها كه بودنِ سر مستِ هست را / از خاك تا نهايت افلاك مي‌كشد./ آن جان‌گدازها / آن سوز و سازها كه خدا در بهار فضل، / تنها نصيب سينه بي‌كينه‌اش نمود./در كوشش و كشش / در جذبه‌هاي عشق / آن دردهاي ناب / فصلي گشود در دل آتش تبارِ او/ فصلي بنام صبر!/ آري چنين تجلي سبزي، خداي را / با من بگو كدام صحيفه/ رقم خورده است هان؟!/ آنجا كه او / درگير و دار يك دل سرشار از طلب، / مهمان صبر بود /يعني در اين ميان / هرگز دهان به شكوه نيالود!

 

 

تأثير شوق و طلب بر صبر

آن‌چه گاه مي‌تواند در مرتبه صبر، سالك را در طي طريق ياريگر باشد، حضور طلب و شوق است؛ چرا كه تا طلب  نباشد تحولي روحاني صورت نخواهد گرفت تا منجر به صبوري در فرد شود و از آن پس است كه در اين مسير فراز و فرودهايي حيرت‌انگيز، ولي سازنده پيش خواهد آمد؛ به‌ويژه آن‌گاه که  سالك در استقبال از شوق و جذبه نيز مخيّر نيست و بايد بر اشتياق خويش صبوري كند و اين آغاز كشمكش و كوشش‌هايي است كه در مقام صبر روي مي‌دهد. اشتياق و شوق از يك سو، و ضرورت صبر و شكيبايي از ديگر سوي، دو قطب مخالف كه در نبرد با يكديگر قرار است روحي زلال و شكيبا را بپرورانند. سعدي در اين‌باره و در تضاد شوق و صبر مي‌گويد:

«صبر ديديم در مقابل شوق      آتش و پنبه بود و سنگ و سبوي»

آري آنگاه كه قرار بر بنده نوازي پروردگار باشد، توأمان حيرت و شوق و كشمكش‌هاي خاكي و افلاكي كه گاه جان‌گداز و گاه جان‌فزاست، جلوه‌گري مي‌كند و چه بسا پس از مقابله‌ي خوف و رجا، موانعي بر سر راه او قرار می گیرد و آن‌جاست كه شِكوه و بي‌تابي، شرمنده از مهر بيكران پروردگار، به ستايش و نيايش بَدل مي‌شود؛ چرا كه او ايمان دارد كه خدا بر حال او بيش از همه آگاه است:

«خود را براي پروردگارم، زنداني كردم و همانا من شكيبا و صبورم و پروردگار به حال من بدان‌گونه كه مي‌داني، آگاه است.»      (فرهنگ اصلاحات عرفاني ابن‌عربي، نقل از فتوحات-ج 2/203)

و البته اين شكيبايي در رويدادهاي ناگوار، قطعاً صبری آگاهانه است؛ زيرا  سالك در مقام طريقت، همه‌ي هستي را سرشار از خير و بركت پروردگار مي‌داند:

«در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست در صراط مستقيم اي دل كسي گمراه نيست»

(حافظ)

پيرو آنچه در شواهد و توضيحات فوق، از ارتباط بين شوق و صبر ارائه شد؛ شرح صبر در نرسيدن به مطلوب‌ها، كه مي‌تواند مقدمه صبر در برابر نامطلوب‌ها باشد (صبر بر آنچه كاره آني و صبر در آنچه طالبِ آني) نيز خالي از لطف نيست، آنجا كه آمده است:

« و صبر بر دو قسم است: صبري است بر آن‌چه كاره آني در هر چه اوامر حق است و لازم گذاردن.

 و صبري است از آنچه طالب آني، در هر چه تو را هوا بر آن دعوت كند و حق تو را از آن نهي كرده است.»

(تذكره الاولياء ـ ابوسليمان دارايي ـ ص 303)

البته در شاهد فوق، واژه (هوا) با (شوق) كه مؤثر بر ميزان صبر است، مناسبت معنايي ندارد و حداقل در اين مقوله ناگزير از صرف نظر آنيم.

اما در شرح و بيان (صبر بر آنچه طالب آني و صبر كاره) به نقل از ائمه، و مولايمان علي(ع) آمده است :

«الصبرو صبران: صبرعلي ما تكره ، و صبر عما تحب"

"شكيبايي دو گونه است : شكيبايي بر آنچه خوش نشماري، وشكيبايي بر آنچه آن را دوست مي داري»

(نهج‌البلاغه ـ كلمات قصار ـ ص 370)

« لا يتحقق الصبرو الا بمقاساة ضدٍ المألوف

شكيبايي تحقق نيايد مگر در تحمل رنجي ناخوشايند.»

(غررالحكم ـ ص 375)

 

نام‌هاي صابران

از آنجا كه گاه نوع اندوه و حالات دروني افراد نسبت به آن، متفاوت است و از طرفي ظرفيتِ روحي و رواني، و توان درك و شناخت افراد نسبت به امري كه قرار است در مورد آن شكيبايي صورت پذيرد، يكسان نمي‌باشد، در کتب عرفانی اهل صبر را به سه دسته تقسيم كرده اند:

«1. متصبّر: كسي كه در راه خدا صبر كند، و در بلا، گاه صبور است و گاه ناصبور.

2ـ صابر: كسي كه در راه خدا و براي خدا صبر كند و در برابر بلاها صابر باشد و شكوه نكند.

3ـ صبّار: كسي كه در راه خدا و تنها براي خدا و به وسيله‌ي خدا صبر كند.»

(راه گنج ـ صمد حسن حائري ـ ص37)

 

 

بشارت‌هاي قرآن خطاب به صابران

همان‌گونه كه پيش از اين و اجمالاً نيز اشاره شد، صابرين گروه خاصّي هستند كه بخشی از آيات قرآن خطاب به آنان است و پروردگار توجه و نگاه مهرآميزي به آنان دارد.

در يك نگاه و برداشت كلي از برخي آيات كه خاص صابران است و مخاطب اصلي همين گروه هستند، مي‌توان به عنايات و بشارت‌هايي كه خداوند صابران را مستحق آن مي‌داند، پي برد.

1ـ محبّت «و الله يجب الصّابرين. » (آل عمران/146)

2ـ نصرت «ان الله مع الصابرين.» (بقره / 153)

3ـ بهشت «يحزون الغرفة بما صبروا. » (فرقان / 75)

4ـ پاداش بي‌كران «انّما يوفی الصابرون اجرهم بغير حساب.» (زمر / 10)

5ـ بشارت «بشّرالصابرين.» (بقره / 155)

در ادامه و تكميل بحث فوق، مقام و جايگاه صابران را نيز مي‌توان مورد ارزيابي قرار داد.

در سوره بقره مي‌خوانيم:

«و بشّرالصابرين الذين اذا اصابهم مصيبةقالو: انا لله و انا اليه راجعون (156) اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون.» (157)

آنچه پيرامون جايگاه و حال صابران از دو آيه فوق، خاصه آيه 157 قابل دريافت است، اين است كه: كلمة «صلوات» از واژة «صلو» به معني ورود در نعمت و رحمت است. خداوند بر مؤمناني كه در برابر مشكلات، صبر و مقاومت كرده‌اند، درود و صلوات مي‌فرستد. «اولئك هم المهتدون» نيز بيانگر هدايت قطعي و مسلم صابران است.

از ديگر نمونه‌ها و اشارات قرآني در مورد جايگاه صابران، آيات(19-18) سورة بلد مي‌باشد؛ آنجا كه پروردگار آناني را كه با ايمان خالص شكيبايند و يكديگر را به شكيبايي توصيه مي‌كنند، اصحاب يمني مي‌شمرد كه نامه اعمالشان (سرافرازانه) در دست راستشان قرار خواهد گرفت.

«ثم كان من الذين آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالرحمه (18) اولئك اصحاب اليمينه.»(19)

 

درويشان صبور

پيرامون دسته‌اي از صابران كه مي‌توان آنان را درويشان صبور و شاكر ناميد، نيز آيات و روايات بسياري در دست است كه پاداش آنان در پيشگاه پروردگار باقي و پاياست؛ آنچه در ذيل به عنوان نمونه مي‌آيد، درك و دريافت از مطالعة مطلبي است كه قبلا در منبعي پيرامون این گروه مطالعه كردم و ذكر آن را به جهت ظرايف محتوايي، علي‌رغم وجود منبع، ضروري ديدم:

"روايت شده است: وقتي رستخيز برپا مي‌شود، به‌ آنان كه در دنيا در راه خدا به شهادت رسيده‌اند، خطاب مي‌رسد كه وارد بهشت گردند. وقتي از در بهشت وارد مي‌گردند، جمعي را مي‌بينند كه پيش‌تر از آنان بر بلنداي مجلس نشسته‌اند. شهيدان به درگاه خدا عرض مي‌كنند: «خداوندا، ما جان را نثار پيشگاه تو نموديم. فرزندانمان يتيم شدند و همسرانمان بيوه گشتند، علت چيست كه آن جماعت قبل از ما وارد بهشت شدند و بر صدر و جايگاه عالي بهشت سكني گزيده‌اند؟!»

از جانب پروردگار به آنان خطاب مي‌رسد كه: «آنان مستمندان و گرفتاران امّت محمد(ص) مي‌باشند. شما در همه عمر يكبار به تيغ جفاي كفاره شهادت يافته‌ايد؛ ولي آن‌ها روزي صد بار با تيغ بلا  و تير امتحان بلا، شربت شهادت را نوشيدند و در عين حال صبر و ايستادگي كردند، و درجة شهادت شما به درجة صبر آن‌ها نمي‌رسد.»

و باز در اخبار پيرامون حال درويشان صابر در آن دنيا و پاداش آنان، قرب و هم‌نشيني با پروردگار مژده داده شده است؛ آنجا كه درترجمة «ان الله مع الصابرين» آمده است:

«درويشان صبر كننده، همنشينان خداي ـ عزوجل ـ باشند در قيامت. صابران عزت يافتند در هر دو سراي؛ زيرا كه از خداي معيّت يافتند.»

(ترجمه رساله قشیریه ص282-287، مقدمه‌اي بر مباني عرفان و تصوف دكتر سيدضياء الدين سجادي)

همچنين در بحث پاداش خاص درويشان صابر، آنچه از پيامبر اكرم(ص) در دست است و بیانگر مقام رضای آنان می‌باشد، این است که؛ «فقرا می گویند: اغنیاء بهشت را از ما گرفتند، حج می کنند و ما قدرت نداريم و عمره به جاي مي‌آورند و ما نمي‌توانيم...! حضرت فرمود: از من به فقرا بگوي (هر فقيري كه از براي خدا صبر كند سه خصلت او راست، كه از براي اغنيا نيست. يكي آنكه در بهشت غرفه‌هايي هست كه اهل بهشت نگاه مي‌كنند به آن‌ها همچنان كه اهل زمين به ستارگان نگاه مي‌كنند و داخل آن‌ها نمي‌شوند،  مگر پيغمبر فقير يا شهيد فقير يا مؤمن فقير. دوم آنكه فقرا پانصد سال پيش از اغنيا داخل بهشت مي‌شوند. سوم آنكه هرگاه غني بگويد: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» و فقير صابر نيز بگويد ثواب غني مقابل فقير نمي‌شود. پس اين شخص برگشت و به فقرا گفت. گفتند: راضي شديم و ما را همين‌قدر كافي است.»

(معراج السعاده ـ ملا احمد نراقي ـ صص 216-216)

همان‌گونه كه قبلا اشاره کرديم، بشارت پيامبر بر حال درويشان، نه تنها آنان را به مقام صبر، بلكه نهايتاً به والاترين مرتبه طريقت، يعني رضا، رهنمون مي‌کند.

 

صبر عارفان

در يك نگاه و بررسي اجمالي پيرامون مقوله صبر، دو گروه اهل صبر وجود دارند؛ گروهي كه به دليل بروز مشكلات و حوادث ناگوار از صبرورزي ناگزيرند كه البته هر چند از جايگاه و مرتبه والايي بهره‌مندند، اما در مقابل گروهي كه صبر را بي‌تابانه انتظار مي‌كشند و به دنبال اموري حادثه‌خيزند تا منجر به صبرورزی ‌شود و نهايتاً رضاي پروردگار در آن است، در مرتبه ناز‌ل‌تري قرار دارند؛ چرا كه نگرش اين گروه كه خواص نام دارند، عميق و معنوي‌تر است؛ اين صبر،‌ همان صبر عارفان است:

«صبر عارفان آن است كه؛ آن گاه كه مكروهي پيش مي‌آيد، صبورند و چنين تصور كنند كه پروردگارشان آنان را در رسيدن به سختی از ديگر بندگان خود، خاص كرده و برگزيده است و از اين راه مورد عنايت او قرار گرفته‌اند.»

(اوصاف الاشراف، خواجه نصيرالدين طوسي، ص147)

 

 

 

نتیجه گیری:

 

با توسلی دیگربار  به این آیت الهی:

«وبشّرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا: انا لله وانا الیه راجعون.» و با باورِ رجعت به اصل معاد، حضور و تجلی غم و شکیبایی در برابر آن، نه تنها دشوار نیست، بلکه بی‌دردی و سرخوشی بی‌مبنا، حجابی جان‌سوز بر نزول موهبات معبوداست؛ بلکه بی‌تابانه چشم بر راه غمیم، غم‌هایی که تنهایی گاه رخوت بارمان را، به تجلی شور و شعور و اوج می خواند. و بدین‌سان غم را نفس می کشیم، و غم را زندگی می کنیم. و آنجا که گاه ظرفیت و توان انسان، در رویارویی با غم و چگونه صبر ورزیدن سنجیده می شود، سرافراز بیرون آمدن از این آزمون، برکاتی در پی دارد که خدا می‌داند و بس.

"خوش بود گر محک تجربه آید به میان        تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد"

"حافظ"

و فراموش نمی‌کنیم، بلکه غبطه می‌ورزیم حال بندگانی را که از تعلقات و هر چه غیر اوست، رهایند! و اینان گرچه به ندرت، اما یقیناً بشارتِ «انّ مع العسر یسرا» آن‌گونه که شایسته است، در سرای باقی برایشان تحقق می‌یابد و چه ناب است حال آنانی که "صبر، از صبرشان به ستوه آمده است" و رضایند به رضای یار!

و سرانجام با نیایشی منظوم از حافظ، عزیز می‌شمریم صبر را، توكل را و رضارا:

"در این بازار اگر سودي است با درویش خرسند است     

                     خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی"

 

 

فهرست منابع و ماخذ

1-تمیمی، عبدالواحدبن محمد، «غرالحکم و دررالکلم»، ترجمه مصطفی درایتی، انتشارات ضریح آفتاب، چاپ اول،81.

2-حائری، محمدحسین، «راه گنج-اصول و مبانی عرفان و تصوف در ادب فارسی»، انتشارات مدینه،79 .

3-سعیدی، گل بابا، «فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن‌‌عربی»،انتشارات شفیعی، چاپ اول،83.

4-طوسی، خواجه نصیرالدین، «اخلاق ناصری»، تصحیح ادیب تهرانی، نشرجاویدان، چاپ اول،46  .

5-__،__، «شرح اوصاف الاشراف»، به کوشش ایرج گلسرخی، نشرعلم، چاپ اول،76   

6-غزالی، محمد، «کیمیای سعادت»، تصحیح احمد آرام، جلداول، بی تا.

7-فریدالدین، عطارنیشابوری، «تذکرة الاولیاء»، اتنشارات اندیشه دُرگستر، چاپ اول،81.

8-قرائتی، محسن، «تفسیرنور»، اتنشارات مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، چاپ نهم،83.

9-معین، محمد، «فرهنگ فارسی»، جلددوم، انتشارات امیرکبیر، چاپ هجدهم،80.

10-نراقی، ملااحمد، «معراج السعاده»، اتتشارات اسلامیه، بی‌تا.

11-نسفی، عزیزالدین، «انسان الکامل»، تصحیح ماریژان موله، اتنشارات زبان و فرهنگ ایران، 59.

12-نهج‌البلاغه،«خطبه ها،نامه ها و کلمات قصار حضرت امیر(ع)»،ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی،انتشارات علمی و فرهنگی تهران،76.

13-نهج‌الفصاحه، «کلمات قصار حضرت رسول اکرم(ص)»، تالیف مرتضی فرید تنکابنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم،81.

14-همدانی، ملا عبدالصمد، «بحرالمعارف»، ترجمه‌ی حسین استاد ولی، انتشارات حکمت، چاپ اول،74.




امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.