بگذار سر به سینهی من در سکوت، دوست!
گاهی همین قشنگترین شکل گفتگوست
بگذار دستهای تو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه موبهموست
دلواپس قضاوت مردم نباش، عشق
چیزی که دیر میبرد از آدم آبروست!
آزار میرسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هر آنچه به هم میرسد، نکوست
من را مجال دلخوشی ِ بیشتر که نیست
ابرم که آفتاب دمی در کنار اوست
آغوش وا کن، ابر مرا در بغل بگیر!
بارانیام شبیه بهاری که پیش روست