زندگی سادۀ خرها

23 اسفند 1392 | 509 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 23 اسفند,1392 در وبلاگ اسماعیل امینی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.



 

عید آمد و شد فصل سفرها و خطرها

همراه هیولای خطرهاست سفرها

عید آمد و هنگام خبرهای خوش آمد

لبخند نشسته‌ست به لبهای پدرها

عید آمد و بلبل به قفس‌های سکوت است

در باغ ، کلاغ است خبرچین خبرها

عید آمد و شد رونق بازار هیاهو

عید آمد و شد موسم اظهار نظرها

اظهار نظرهای طبیعت چه دل انگیز

با غلغلۀ چشمه و با پرپرِ پرها

زیباست طبیعت همه جا چند‌صدایی‌ست

آمیخته با بع بعِ بز، عرعرِ خرها

پشتک زند این در علفِ سبزِ چراگاه

جفتک زند آن بر سر پلها و گذرها

نه پشتک این در علفش غیرمجاز است

نه جفتک آن هیچ شود موجب شرها

هم پشتک و هم جفتک و هم بع بع و عرعر

در تازگی روحیه دارند اثرها

با این که خر از روز ازل گوش دراز است

اما ندهد گوش به اما و اگرها

هر جا لب جوی و چمنی هست بهشت است

در حیرتم از زندگی سادۀ خرها

نه وام گرفته‌ست نه قسطی و نه پستی

خر هیچ گرفتار نشد مثل بشرها

با این که کشیده‌ست همه بار بشر را

آزاد و سبکبار برافراشته سر را

سنگینی بار بشر از بار گران نیست

باری‌ست از اندوه به دلها و جگرها

گفتی ز جگر ! آه جگر ! آه جگر ! آه

از نسل بشر اوست درآورده پدرها

در سینۀ دل سوختگان آتش حسرت

بر قامت افراشتگان زخم تبرها

دیو است مگر ؟ دیو ، که دیوار بسازد

عفریت طلسم است زند قفل به درها

**

عید آمد و ای کاش که اندوه نیاید

لبخند زند مهر به دلها و نظرها

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.