من منم من ، مرکز
عالم منم
حرفهای بینظیری میزنم
بهترین شعر جهان شعر
من است
هر که با من نیست با
من دشمن است
دوستان دشمنان هم
دشمنند
دشمنان دشمن اما با
منند
من خودم با این که
تنها یک تنم
صد هزاران بلکه
میلیونها منم
حال خوش دارم چه خوبم
، عالیام
مدح خود میگویم از
خوشحالیام
بی خطا بی عیب و بی
مشکل منم
شاعر فرزانۀ خوشگل
منم
شعر من، نه ! عکسهایم
لایکخور
لایک خورده عکسهایم
گُر و گُر
"لایکخور"
آن گونه که گفتی نبود
هیچ کاری در جهان
مفتی نبود
گاه در ماه است ده
میلیون تومن
خرج وبلاگ طرفداران
من
جمله هایم ، جمله شعر
مطلق است
هر که با من نیست
خیلی احمق است
مطلقاً عیبی ندارد
شعر من
شعر من عیبی ندارد
مطلقاً
توی بیت قبل
"ردالصدر" بود
قدرت شعر چه کس، این
قدر بود؟
این من و این شعر
ردالصدریام
شاعری گمنام چون
" لاادریام"
شاعری گمنامم اما من
منم
با تمام دوستانم
دشمنم
دوستانم ، دشمنان شعر
من
درپی یغمای خوان شعر
من
بیتهای خوب آنها از
من است
هر چه مضمون است آنجا
از من است
پیش از اینها حرف
دلها بود شعر
در حصار تنگ معنا بود
شعر
من حصار شعر را بر هم
زدم
من به معنا ضربۀ محکم
زدم
شعر بیمعنا، که سبکی
تازه است
باغ بیگل، شهر بیدروازه
است
شهر بیدروازه را من
ساختم
سبکهای تازه را من
ساختم
شهر هرت و شعر بیمعناست
، این
شعر بینامتنی فرداست
، این