رفته است امروز نامت بر زبان
یاس ها
چون بهارتازه ای گل کرداز آن
احساس ها
آنچه در شأن تو نازل شد فقط
کوثر نبود
گوش کر دارند اما جمله ی
خناس ها
خانه پروردِ پیمبر!«هل اتی»ی
خوانِ «دهر»!
عاجز است از درک تو عقل نمک
نشناس ها
خطبه ی غرّای تو کوتاه کرده بی گمان
عام ها که جای خود ـ حتّی
زبان خاص ها
هرکه این سو نیست با تو ،
همنشین با دوزخ است
با ترازوی شما سنجیده شد
مقیاس ها
غیر زینب ها که صبر آموخته
از مکتب ات؟
از وفا ، پرچم که برافراخت
جز عباس ها؟
کاشکی می ایستاد از گردش خود
آسمان!
بعدِ تو خاموش می شد چرخش
دستاس ها
قطره ای را شرح از دریای تو
کی می توان؟
سال ها حتی اگر برپا شود
اجلاس ها
بهمن نشاطی