بهار است و نوروز و
فصل جوانی
مگر قدر فصل جوانی
بدانی
چه پیریست نوروز،
سرزنده و شاد
جوانیست از دورۀ
باستانی
چه رازیست در عمر
طولانی او؟
به جز مهربانی ؟ به
جز شادمانی؟
که نوروز هر سال میآید
از راه
به زیبایی و شادی و
مهربانی
- ببین! شعر این جوری
خوب نیست واسه عید
اینا شعره ، یا جزوۀ
امتحانی؟
یه جوری بگو شعرو ما
حالیمون شه
میدونیم تو استاد
دستور زبانی
"زبان" را
رها کن ! "زبون" خوبه تو شعر
زبون راحته واسه
شیرین زبونی
کلاسو ولش کن! دیگه
عیده استاد!
یه ماه درس تعطیله
لابد میدونی
یه هفته از این ور ،
یه هفته از اون ور
نگو : بچه ! پس کی میخوای
درس بخونی؟
حالا گیر، نده! عیده
تعطیله کلاً
بهار اومد و فصل جفتک
پرونی
آره عیده ، تعطیله
کار و اداره
نه روزنامه مونده ،
نه روزنامه خونی
برو دشت و صحرا ،
ببین سبزه هرجا
بهاره، نباید تو خونه
بمونی
بهاره ، نمیمونه گاو
تو طویله
طبیعت مهیاس واسه
گاوچرونی
جسارت نشه، سال اسبه
به هرحال
بتاز اسبتو هر چقدر
که میتونی
بتاز اسبتو بی خیال
پیاده
به فکر خودت باش
پیاده نمونی
یه ماشین شاسی بلند
جور کن امسال
که هر جور دلت خواست
بتونی برونی
توی جاده مهلت نده
هیچ کی رد شه
تو هر جا بری سرتر از
دیگرونی
همهش بوق بزن !
نوربالا بزن ! تا
بدونن تویی داری
ماشین میرونی
تو دریا تو ساحل تو
رودخونه و کوه
پلاستیک و آشغال بریز
تا میتونی
دلت خواست توی جنگل
آتیش درست کن
چه سیخ و کبابی! چه
دوغی! چه نونی!
به تو چه اگه دیگرون
نون ندارن
به تو چه مریضی و فقر
و گرونی
بگو هم وطن : سال
اسبت مبارک
تا مردم بدونن چه قدر
مهربونی